الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولّد تو به صف ایستادند
تا راز زاد روز تو را بدانند
دست های من
برای جستجوی تو پیدا شدند
دهانم
کشفِ دهانِ توست.
ای کاشفِ آتش
در آسمان دلم توده برفی ست
که به خنده های تو دل بسته است.
- شمس لنگرودی
خانم! سلام و شکر که سبز است حالتان
کم باد و گم از آینه، زنگِ ملالتان
نیّت به روشنایی چشم شما خوش است
چندانکه آفتابِ تمامست فالتان
رگباری آمدیم و به باغ شما زدیم
پیش از رسیده گشتن اندوهِ کالتان
با چشمتان امیرهی دلهای غارتی
عشق آنچه میبرید غنیمتْ حلالتان
تا روزها به هفته و ماهند در گذار
ماییم و انس خاطرهی دیرسالتان
انگار قصّهی غم عشقید و بیزمان
اینسان که کهنگی نپذیرد مقالتان
عین حقیقتید و به اندازهی خیال
دورید از زوال، چه بیمِ زوالتان؟
تا حسن بر جبینِ شما خطّ خوش نوشت
بد برنتابد آینهی بیمثالتان
آلودهی غمیم و غباریم کر دهید،
ما را در آبگیر حضور زلالتان
تا این غزل چریدهی آن چشم خوشچراست
خوش بادمان قصیل به کام غزالتان
حسین منزوی