August 31, 2006

تنکای تنهایی

آسمان
و هرچه آبیِ دیگر
اگر چشمان تو نیست
رنگِ هدررفته است.

بر بومِ روزهای حرام‌شده
چه رنگ‌ها که هدر رفتند
و تو نشدند.

- عبّاس صفّاری

Posted by Pouyan at 12:46 PM | Comments (0)

August 19, 2006

برای دیگری

... هنگامی‌که درباره‌ی مسؤولیّت و تکلیف و به تَبَع آن، از شخصی صحبت می‌کنم که با او از طریقِ چهره در ارتباط هستم، این شخص، وابسته به نظامی که بتوان آن‌را «در بر گرفت» یا «به چنگ آورد» نمایانده نمی‌شود. به عبارتی در این رابطه‌ی مسؤولانه، دیگری «یکتا»ست. «یکتا» یعنی فارغ از هر نوع. به این معنا، او مطلقاً دیگری‌ست؛ نه فقط در رابطه‌اش با من. او چنان تنهاست که گویی تنها شخصِ حائزِ اهمیّت در این‌لحظه است. جوهره‌ی مسؤولیّت در سایه‌ی یکتایی آن کسی که شما مسؤولش هستید، نهفته است. شما عاشقید. عشقی عاری از شهوتِ جنسی؛ هم‌سو با ایده‌ی پاسکال و به این معنا، عشق، دست‌یافتن به آن یکتاست. و این متضمّن دیگربودگی‌ست. علاوه بر این، «من»ی که خود را مسؤول می‌یابد، نمی‌تواند جانشینی داشته باشد. بنابراین در این رابطه‌ی استثنایی میانِ من و دیگری، آن‌که مسؤول است، هم‌او فردِ برگزیده است. این یکتایی آن فردِ منتخب است. [...] تو هستی‌یی داری که برای دیگری‌ست. برای دیگری: در انسان احتمالِ بودن برای دیگری وجود دارد که همان پهنه‌ی اخلاق است و این همان امرِ تقدّس است.

- امانوئل لویناس، ترجمه‌ی شیوا مقانلو

Posted by Pouyan at 08:33 AM | Comments (2)