May 25, 2005

جدّی و بی‌ملاحظه، دوستِ من!

... دقیق‌ش از روزی شروع شد که درباره‌ی یک کار هنری بحث می‌کردیم و تو، با لحنی کاملاً جدّی، واژه‌ی ساختارشکنی رو پروندی.
البتّه خود واژه‌ی ساختارشکنی چندان من رو عصبانی نکرد، لحن سنگین‌ت کفرم رو درآورد.
تو خیلی جدّی و بی‌ملاحظه، بی‌این‌که رگه‌ئی از شوخی تو صدات باشه، واژه‌ی ساختارشکنی رو به کار بردی. تو، دوستِ من.

- نمایشنامة هنر؛ نوشتة یاسمینا رضا؛ ترجمة مرحوم هوشنگ حسامی

Posted by Pouyan at 05:09 PM | Comments (0)

May 21, 2005

جهنّم

قدمم
مسافت را
در کوچه‌ها لگدمال می‌کند
جهنّم درونم را
امّا
چاره چیست؟

- مایاکوفسکی، نی‌لبک مهره‌های پشت - ترجمة مدیا کاشیگر

Posted by Pouyan at 11:25 AM | Comments (1)