۱.
اگر هنوز میتوانی خوش باشی، وقتی در یک اتومبیل سفری با لاستیک پنچر بر جادّهای پرت در روستایی دور نشستهای، درست به هدق زدهای. خوشبختی را مییابی.
۲.
یک دانشجوی واقعی باش و شانسها را دریاب. بر لبهها زندگی کن. در مرز تلوتلو بخور. روی طنابِ بندبازی ورجهوورجه کن. و اگر افتادی، از بادی که به صورت مسرورت میخورَد، لذّت ببر.
- پل مارتین لستر در «ذنِ عکّاسی»
ترجمهی جواد منتظری