با خواندنِ آلیس در سرزمینِ عجایب مشخّص میشود که گویندگان هماره آن چیزی را که خود میخواهند، با زبان میگویند؛ یعنی، همیشه اشارات و موقعیّات را بنا به نفسِ خویش تغییر میدهند و خود، مدلول را به هر جایی که بخواهند، مینشانند. و این همان عنصریست که در مصرف مواد رخ میدهد: تغییر مکانِ مدلولها به مکانی کاملاً شخصی؛ در غلتیدن به حیطهای کاملاً از آنِ خویش: اسکیزوفرنی.
امّا همین اسکیزوفرنیست که بارزهی زندگی و شخصیّت مدرن است: ایجاد مکانهای کاملاً خصوصی برای در اَمان نگه داشتنِ جهانی که هر دَم از خود میکاهد؛ که هر دَم انرژیهای جدیدی را وارد نظمِ موجود میکند. تندادن به اسکیزوفرنی فردی راهیست برای پرهیز از عمومیکردنِ مواردِ خصوصی. فاشسیم یکی از اشکالیست که نمونهی مشخّص چنین عمومیکردنیست و همین سببِ قطعِ ارتباط با واقعیّت است؛ چراکه حتّی در سطح گفتار هم مشخّص بود که مردِ قدکوتاهِ موسیاه، چقدر از آن ایدهآل «نژاد برگزیده»ای که میگفت، دور است.
تا امروز نیز مصرفِ مواد مخدّر تندادن به خشونتیست که به منظورِ ردّ خشونت حیوانیتری صورت میگیرد، خشونتی که در سطح خیالی روی میدهد و قادر به درکِ خود از جهانِ اطراف، و از همینرو، تناقضاتِ موجود در آن نیست.
- شهریار وقفیپور، «اشاره»ی رمانِ کتابِ اعتیاد