اوّلین پیامدِ ایجادِ بیاعتقادی به احتمالِ وحدت، عبارتست از تقسیمِ نقشة زیستجهان به دو قارّة بهشدّت ارتباطناپذیر با یکدیگر. در یک قارّه به هر قیمتی طالبِ اجماع هستند (گرچه اکثر اوقات، شاید همیشه، با مهارتهایی که در پناهِ صمیمیّت کسب کرده و آموختهاند) – ولی از همه مهمتر اینکه تصوّر میکنند اجماع از پیش در «آنجا» وجود دارد، از پیش با هویّت مشترک تعریف شده، و فقط منتظرند که اجماع از خواب برخیزد و دوباره ابرازِ وجود کند. در قارّة دیگر، از امید به وحدت روحانی، و، بنابراین، هرگونه کوششی برای آشکار کردن یا از نو ساختنِ آن، به طور پیشین دست برداشتهاند؛ بهگونهای که به جای کلمات، موشک رد و بدل میکنند.
- زیگمونت باومن، عشق سیّال، ترجمة عرفان ثابتی