تنهایی – احساس و علم بر اینکه انسان تنهاست، بیگانه از جهان و از خویشتن – فقط ویژة مکزیکیها نیست. همة انسانها، در لحظاتی از زندگیشان، خود را تنها احساس میکنند. و تنها هم هستند. زیستن، یعنی جدا شدن از آنچه بودیم برای رسیدن به آنچه در آیندة مرموز خواهیم بود. تنهایی، عمیقترین واقعیّت در وضع بشریست.
انسان، یگانه موجودیست که میداند تنهاست و یگانه موجودیست که در پی یافتن دیگریست. طبیعتِ او – اگر بتوان این کلمه را در مورد بشر بکار برد که با «نه» گفتن به طبیعت، خود را «ساخته» است – میل و عَطَشِ تحقّق بخشیدن خویش در دیگری را در خود نهفته دارد. انسان، خود درد غربت و بازجستن روزگار وصل است. بنابراین، آنگاه که او از خویشتن آگاه است، از نبود آن دیگری، یعنی از تنهاییاش هم آگاه است.
اوکتاویو پاز؛ دیالکتیک [هزارتوی] تنهایی؛ خشایار دیهیمی
خواهش می کنم که شما مقداری شعر در اختیار دوستان مهربان بگذارید
با تشکر محمد..........................
Posted by: محمد at June 25, 2006 10:18 PMسلام عزيزم
خيلي خوب بود نمي دونم چرا احساس تنهايي اسن همه فراگير شده بدون شك بي ارتباط با تكنولوژي و نامهربوني انسانها نيست
آخ كه چقدر سخته وقتي مي خندي ولي به اندازه يه دنيا تو دلت تنهايه
اي نهايت شوقم دستمونو تو اين لحظات بگير و دلامونو كه مختص فقط تو ٍ تنها نذار
تنهایم
چاله های ذهنم خود از وهم سیراب میکنند
زبانم خود را اسیر سکوت می کند
و من بیراهه می÷یمایم
در روشنایی مطلق کور می شوم و محو...
من عاشق تنهایی هستم.
لطف کنید هر چی مطلب داستان شعر در مورد تنهایی دارین به ایمل من بفرستین
هرگز این محبتتان را فراموش نمی کنم.
با تقدیم احترامات خالصانه
الا سکا_اوهایو