شتربان
The Camel Driver
عکس: امیرپویان شیوا – دروس تهران – فروردین هشتاد و دو – دوربین: الیمپوس سی سیصد زد - دیجیتال
Photo: Amir Pouyan Shiva – Darous – Tehran -April 2003 – Olympus C300z Digital Camera
بهارِ محلة ما – دروس – جز از نشان تکراری "نوروز"، با صدای زنگ شتر همراه است. شتربانها، آفتاب نزده از جادة ساوه و اطراف راه میفتند و ظهر میرسند به محلة ما؛ کود میآورند برای باغهای "دروس". شترها، زنگ دارند و خرمهره، و نیمة راه، برگ درختان همقدشان را دندان میزنند.
عکس را بهار دو سال پیش برداشتم. اسم شتربان خاطرم نیست. ولی خوب یادم هست وقتی عکسش را همانجا نشانش دادم، گفت: "بَه بَه! رنگیه..."
دوست داشتید، نگاه کنید به «و نگاه کن - سیمین بهبهانی»
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
میخائیل باختین
ادامه...
July 2009
May 2009
December 2008
August 2008
April 2008
March 2008
January 2008
October 2007
September 2007
July 2007
June 2007
May 2007
March 2007
February 2007
December 2006
November 2006
September 2006
August 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
يادداشتها
حالت و ژست شتر اولی بامزه ست،خوب یادمه همون موقع هم که عکس العمل شتربان رو شنیدم احساس خاصی بهم دست داد. سادگی شتربان و وصفش از عکس دلنشینه. انگار دوران عکس های رنگی مدت زیادی نیست براش شروع شده باشه
آزاده | April 26, 2005 10:00 PM
به نظر من هم پرفرمنسي كه تقابل آشكار تضاد و ديكانستراكشن و ايدنتيفيكيشن و اينها داره چيز خوبي از آب در اومده ... فقط فكر كنم تكراري بود !
amirosein | April 22, 2005 11:45 PM
تكراري بود ، نه؟! قبلا ديده بودمش!
فاطمه | April 22, 2005 09:03 PM
عبور کاروان سنت از کوچه مدرن
نیما | April 21, 2005 08:31 PM
کادر بندیش زیاد خوب نیست! فکر کنم سایزش رو خودتون کوچیک کردید!
مانا | April 21, 2005 01:36 PM
به به! رنگيه! :)
خوش به حالِ شما با اين محلّهتان.
مجتبا | April 21, 2005 12:52 PM
كنتراست شتر با ساختمان مدرن پشتش جالب است!
your friend | April 21, 2005 10:24 AM