« قیمت | صفحه اصلی | مسجد و بازار »
کافه ۷۸
Café 78
عکس: امیرپویان شیوا – تهران – شهریور هشتاد و سه – دوربین: کنون؛ ایاواس ۳۰۰ دیجیتال
Photo: Amir Pouyan Shiva – Tehran– September 2004 – Canon EOS300 Digital Rebel
بنیامین در یکی از پارههای خیابان یکطرفه، کافه را با پلیکلینیک و نویسنده را با جرّاح مقایسه میکند. اگر اینطور باشد، کافه ۷۸ بهترین پلیکلینیک تهران است!
۷۸، تنها کافهایست که میتوان براحتی شش ساعت و هفت ساعت نشست و چند دسته از دوستان را دید. شاید با بدجنسی بهمین خاطر وقت خلوت کافه را دوست دارم؛ حتّی پیش از آنکه کاوة عزیز بیاید :) و مهمتر، پیش از آنکه توکا نیستانی بیاید و جای محبوب مرا غصب کند... بیشک موفّقیّت کافه ۷۸ مرهون طرحها و مدیریّت خانم آروین و طاهای عزیز است. هفتة پیش – که بعد از مدّتها فرصتی دست داد و رفتم ۷۸ – یک ربعی با خانم آروین دربارة ایدههای درخشانش صحبت کردم.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
میخائیل باختین
ادامه...
July 2009
May 2009
December 2008
August 2008
April 2008
March 2008
January 2008
October 2007
September 2007
July 2007
June 2007
May 2007
March 2007
February 2007
December 2006
November 2006
September 2006
August 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
يادداشتها
عاشق کافه ۷۸ هستم ... اونجا کلي خاطره دارم
مهسا ( همیشه بهار ) | February 7, 2006 12:22 PM
من که تاحالا نرفتم. اصولاً کافهنشين نيستم. امّا جالبه. راستی عکسات خيلی بیمزه است. اوّل مینويسی بعد عکس میاندازی يا برعکس؟!
مخلصتيم!
مجتبی | September 19, 2004 06:55 PM
چه عجب ما به كايروس آمديم وديديم كه به روز شده
امير پويا | September 18, 2004 10:43 AM