« در باب خودبسندگی چیزها | صفحه اصلی | قهوهی موج سوّم در آشپزخانهی راز »
در باب نایابی عاشق «اصیل»
هفتهی پیش، شبی، وقت خوردن شام، من و سیما و دو دوست عزیز دربارهی عشق بحث میکردیم. در این بحث، پرسشی که برای من اهمیت داشت این بود که بدانم کدام اوّل میآید: گفتمان عشق یا عاشق: آدمیزاده اول عاشق میشود و بعد عشقش را در واژه بیان میکند یا اول عشقش را در واژه بیان میکند و بعداً عاشق میشود؟
جک گودی - انسانشناس مشهور بریتانیایی - در مقالهی «عشق، شهوت و سواد» این موضوع را - در زمینهای دیگر - بحث میکند. گودی کمابیش معتقد است که عشق به معنایی که امروزه روز میشناسیم، بی نوشتن ممکن نبوده و حاصل کلمات است. او مینویسد «بیان روی کاغذ اثر برگشتی مهمی روی عواطف مردم داشته. واژههای روی کاغذ تنها بیانگر عواطف همین حالا موجود نیستند؛ بلکه این عواطف را در یک فرایند بازتابانه میسازند و گسترش میدهند.» گودی به نقل از استاندال در سرخ و سیاه مینویسد «در پاریس، عشق زادهی داستان عاشقانهست.»
اما چرا پذیرفتن اینکه ما اول از عشق میگوییم - یا از عشق میخوانیم یا برایمان از عشق میگویند - و بعد عاشق میشویم، سخت است؟ (در بحث چهارنفرهی ما این موضوع - به جدی و شوخی - به چند شکل رد میشد و پذیرفتنش دشوار مینمود: یکی اینکه مردها اینطور هستند، وگرنه زنها واقعاً عاشق هستند!) قضیه اینجاست که تصور ما از آدمیزادهی اصیل و اخلاقمند و سالم و روراست، کسیست که از بیرون تأثیر نمیپذیرد: انگار هر کس یک هستهی درونی دارد که فردیّتش را تشکیل میدهد و آدم اصیل (در هر معنایی) کسیست که احساسات و عواطفش از این هستهی اصیل دستنخورده بیرون بیاید. آدم خوب (باز در هر معنایی) کسیست که هستهی معنوی درونش تحث تأثیر امور مادی - یکی واژهها و کلمهها - نباشد. اگر «چیز»های بیرونی نقشی در هویت آدمیزاده داشته باشند، او دیگر اصالت ندارد و مثلاً در بحث ما دیگر عاشق اصیل نیست. به عبارت دیگر، ایدئولوژی زبان ما میگوید که کار زبان - به عنوان ابزاری شفاف و خنثا - تنها و تنها انتقال معناییست که از درون فرد میآید و اگر دخالتی در ساختن آن هستهی درونی و آن معناها بکند، فرد دیگر اصالتش را از دست میدهد. یا اگر بخواهیم به بحث خودمان برگردیم: عاشق باید اصالتاً عاشق باشد و نه اینکه بعدتر عاشق بشود. این تصور از عشق، آنطور که گودی نشان میدهد، از نظر تاریخی دقیق بنظر نمیرسد. خیلی وقتها واژهها - یا چیزها - آدمها را عاشق میکنند. همانطور که در «دور از اجتماع خشمگین»، بالدوود - که روحش از همه جا بیخبر بوده - بعد از گرفتن یادداشت بازیگوشانه و عاشقانهی بتشابا، همان عاشق سینهچاکی میشود که او میخواهد. واژهها - بویژه واژههای نوشتاری - آدمها را میسازند. گودی دربارهی پیوستگی کلمات و عشق رمانتیک مینویسد:
میتوان گفت موضوع عشق [آنکه شعر عاشقانه برایش نوشته میشود] مطابق تعریف از شاعر فاصله دارد - و توجّه کنید که ارتباط از راه دور و با فاصله از ویژگیهای نوشتن است. برای ترابادورها [شاعران بزمی دورهگرد اواسطِ سدههای میانی] عشق شیفتهوار [کُرتلی لاو؛ عشق پنهانی بیرون از دایرهی زناشویی] که بعدها عشق رُمانتیک خوانده شد، همواره عشق فاصلهدار [لَـموغ دُ لـُن] - در هر دو معنای فیزیکی و اجتماعیاش - بود. مخاطب - عموماً زن - در لحظهی سرودن شعر غایب است و بنابراین این تمایل وجود دارد که به چیزی آرمانی و به کمالی مطلوب تبدیل شود. احتمال اینکه کسی بگوید «عشق من همچون گُل سُرخی زیباست» وقتی بیشتر است که معشوق حاضر نباشد؛ هرچند ایندست واژههای نوشتاری ممکن است بعدتر داخل واژگان خطاب مستقیم در گفتار شوند. در بیشتر جوامع غربی، گفتمان عشق دربردارندهی آرمانیسازی - اغلب از نوع استاندارد - است. فرد مفاهیم استاندارد را اغلب از عباراتی به عاریه میگیرد که دیگران پیشتر - عموماً در ادبیات - گسترش دادهاند. افراد عموماً گفتمان عشق را نقل قول میکنند، نه ابداع.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001