« کنترل اجتماعی در دو پرده | صفحه اصلی | گتمه گتمه گل »
«همسایه» - و کتابهایی که در سال رو به اتمام خواندهایم
بتازگی خواندنِ کتابِ «همسایه:سه جُستار در الاهیّاتِ سیاسی» (اینجا) را تمام کردم. نویسندگان کتاب – راینهارد، سنتنر و ژیژک –فرمانِ یهود-مسیحیایی «همسایهات را دوست بدار!» را تفسیر میکنند. راینهارد فرمان را در بستر الاهیات سیاسی اشمیت و روانکاوی لاکانی بحث میکند؛ سنتنر، پای بنیامین و روزنزویگ را به میان میکشد و ژیژک، در بحثش دربارهی فرمانِ، باتلر و بویژه لویناس را مشتومال حسابی میدهد.
فارغ از دستاوردهای نظری تکتکِ نوشتهها، به نظرم پیامِ کلّی هر سه، نقدِ اخلاق مبتنی بر متافیزیک و در برابر پیشنهادِ طرحی برای اخلاقی ضدمتافیزیکیست. از نظر نویسندهها – هرچند به صراحت اشاره نمیکنند – به نظر میآید اخلاق متافیزیکی اخلاقی مبتنی بر همسانیست. این همسانی که طبقهی «سوّم» را نادیده میگیرد، همواره بهوسیلهی یک «استثناء» تضمین میشود. اگر اَخم نمیکنید البتّه، شاید بهترین نمایندهی اخلاق متافیزیکی همسانساز در عمل، «حقوق بشر» باشد. راینهارد اینرا با اشاره به تفاوت فرمول مرد و فرمول زن در روانکاوری لاکانی توضیح میدهد. استثنایی که همسانی را در بین مردانِ رمهی نخستین فروید تضمین میکند، پدر است که حق انحصاری بر لذّت دارد و همین همهی مردها را همسان میسازد. برعکس در فرمول زنِ لاکانی، هر فرد با فردِ کناریاش متفاوت است: هر زن یک استثناست. همین، راه را برای مفهوم همسایه (نفرِ بغلدستی) که خارج از دوگانهی سیاسی دوست/دشمن اشمیت قرار میگیرد، هموار میسازد. همسایه درواقع تجسّم ناممکنی بیرون/درون است. ژیژک، تدبیر مشابهی را دربارهی مفهومِ «ناانسان» پیش میگیرد تا کاستی اخلاق لویناسی را که «ناانسان» (و نه غیرانسان) را بیرون میگذارد، نشان دهد و بگوید که دوست داشتنِ همسایه جز از راهِ قانون (فرمان – سوّمی بیچهره) ممکن نیست و این همان است که لویناس بیتوجّه رها کرده و از کنارش گذشته.
البتّه پیچیدگیهایی که کتاب پیش روی ذهنِخواننده میگذارد فراتر از اینهاست و بیشک برای من خواندنش بی کمکِ گروهِ مطالعهی دوهفتهیکبارمان در دانشگاه دشوار بود. اگر به کتاب اصلی دسترسی ندارید، تا جاییکه میدانم مقالهای از ژیژک که بسیار مختصرتر امّا مشابه فصلش در این کتاب است، به فارسی در مجموعه مقالههای ژیژک (کتاب رخداد) برگردانده شده و عنوانش چیزی شبیه دفاع از خشونت اخلاقی است.
----
و امّا مهمتر: از آنجا که بتازگی دسترسی «راز» در ایران به علّتی که هرچه فکر کردم سر درنیاوردم از بیخ و بُن و به دستور مخابرات یا همچه جایی قطع شده و از آن مهمتر چند صباحیست مورد کممحلّی صاحبانش قرار گرفته، نمیدانم چقدر فراخوان برای معرّفی کتابهایی که در سال رو به پایان خواندید و دوست داشتید، فایدهمند است. با اینحال، اگر مثل هر سال لطف کنید و بگویید کتابهای منتخبتان در سال هشتاد و نُه کدامها بودهاند، مرا و احتمالاً بعضی دیگر از خوانندهها را قرین لطفتان ساختهاید.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
کتابهای محبوب امسال من
یک-هرگز از من مپرس- ناتالیا گینزبورگ/آنتونیا شرکا- انتشارات منظومه خرد
دو- نقد و نظر: درامدی جامع بر نظریات فمینیستی- رزمری تانگ/منیژه نجمعراقی- نشر نی
سه- کار گل- ایوان کلیما/فروغ پوریاوری- نشر آگه
چهار- رسم کردن دستهای تو(شعر)- شمس لنگرودی- آهنگ دیگر
پنج- حالا دور پسرهاست (از مجموعه دخترها و پسرها) فیلیس رینولدز/ترانه شیمی- کیمیا
نگار | March 14, 2011 11:54 PM
کتاب های محبوب امسال من:
نگاهی به تاریخ جهان/جواهر لعل نهرو
1984/جورج اورول
تکاپوی جهانی/ژان ژاک شرایبر
یکی هم از سال های قبل:
الموت/ولادمیر بارتول
فرزاد | March 17, 2011 09:58 PM
سلام
شما می اندیشید پس فیلتر می شوید! :دی
اینجا دسترسی به سایت هایی رو قطع کرده اند که حتی فکرش رو هم نمیشه کرد چرا. خلاصه دنبال علتش نگردید که نیست!
از این که بگذریم، کتابها:
1- 1984/جرج اورول؛ که نیاز به معرفی ندارد؛ و من بعد از مدت ها وقت کردم بخوانمش!
2- ایران در عصر نادر/مايكل اسكورثي؛ نویسنده شرح زندگی نادر رو به شکل داستان روایت کرده که خواندنش واقعا جذاب است.
3- مرد بی وطن/ کورت ونه گات؛ بخشی از زندگی نویسنده به قلم خودش. کتاب کوتاهیست ولی تاثیرش اینقدر هست که خواننده رو علاقمند به خواندن آثار دیگر ونه گات کند.
4-سلاخ خانه شماره 5/ کورت ونه گات؛ باید خوندش دیگه!
5-ماشین کلیمانجارو/ ری برادبری؛ مجموعه داستان های کوتاه نویسنده که علمی-تخیلی نویس مشهوریست.
6-سیلماریلیون/تالکین؛ عظمت جهانی که تالکین خلق کرده است را در این کتاب پیدا می کنید! آنچنان تاریخ، جغرافیا، فرهنگ، زبان و ... همه چیز را با جزئیات توصیف می کند که انگار واقعی هستند!
7- حافظ ناشنیده پند/ایرج پزشکزاد؛ داستانی خواندنی که در آن حافظ جوان، محمد گلندام و عبید زاکانی شخصیت های اصلی هستند.
در آخر:
سال نو و نوروزتان پیشاپیش مبارک!
امیدوارم که در سال جدید اینقدر راز و خوانندگانش را تنها نگذارید!
علی | March 19, 2011 11:25 AM
سلام
شما چرا آر اس اس ندارید؟
با تشکر
-----
این کار نمیکنه؟ قبول نیست؟ :)
http://www.pouyan.ws/atom.xml
فرزان | March 25, 2011 01:02 PM
من همیشه موقع مواجه شدن با همچین گزاره ها و متفکران پست مدرنی به این فکر می افتم که چیکار کنیم که همچین سطوحی از تفکر تبدیل به هیزم سوزوندن تفکر مدرن که هنوز نهال نحیفیه توی ایران نشن، از یه طرف با هر گونه مدیریت دانش مخالفم از یه طرفم این دغدغمه، شما که حالا از دور یه جورایی این فضا رو درک میکنید الان نظرتون چیه؟
-----
عرض کنم که نکتهی اوّل اینه که آیا این تفکّرات پُستمدرنه اصولاً یا نه. من نمیدونم به چی پستمدرن میگید، ولی اینها خیلی راحت پُستمدرن طبقهبندی نمیشن. نکتهی دوّم اینکه تفکّر مدرن که همهش خوب نبوده که. شرّش هم گاهی خیلی زیاد بوده. چه اشکالی داره اگه بخشهاییش رو که لازم نداریم - و کم هم نبوده - بسوزونیم؟
نوید | April 5, 2011 04:14 AM