« انتخابات (3) | صفحه اصلی | انتخابات (5) »
انتخابات (۴)
آقای دکتر صدری عزیز لطف کردند و یکی از نوشتههایشان را که در اعتماد ملی چاپ شده برایم فرستادند. چون بایگانی اعتماد ملی اینروزها کار نمیکند، اجازه گرفتم تا مقاله را که معتقدم به مسالهی مهمی توجه کرده، اینجا بیاورم. در این نوشته، دکتر صدری از جمله به بعضی مطالبی که سعی کرده بودم در نوشتههای قبلی دربارهی انتخابات به آنها اشاره کنم، به صورت دقیق و با زبانی رسا پرداختهاند. خواندنش را حتما توصیه میکنم.
غفلت غریب اصلاح طلبان از جنبه نمادین انتخابات
دیار حبیب، بلاد غریب
تأمّلات احمد صدری
اعتماد ملی
در این مورد که نامزد ریاست جمهوری باید مرد عمل باشد و نه فیلسوف دهر و ستاره قدر اول آسمان روشنفکری سخن بسیار رفته و سر مقاله روزنامه اعتماد ملّی در روز اعلام حمایت آقای سروش از آقای کروبی (تحت عنوان "پیغام سروش”) هم شاهکاری بود در پرورانیدن این نقطه نظر کاملاً درست. اینکه اصلاح طلبان باید آرامانخواهی خود را تعدیل کنند و کمی هم عملی بیاندیشند بجای خود. ولی در عین واقعبینی نباید جنبه های نمادین و جلوه های آرمانی و حماسی انتخابات را نیز مغفول بگذاریم. اتفاقاً این مسأله ای خطرخیز است زیرا نواندیشان دینی اغلب سیاست و دینشان را تنها در چارچوب عقل و بدور از مناسک و مراسم و جنبه های احساسی ترسیم میکنند. ولی نه دین به تمامیتش در چارچوب محاسبات عقلی میگنجد و نه سیاست. درست است که اصلاح طلبان سوء استفاده از احساسات را بعنوان جانشینی برای عقل بر نمیتابند. ولی بهر حال احساسات و آرمانخواهی هم در دین و هم در سیاست جای خود را دارند. خلاصه کلام نباید از آنطرف پشت بام افتاد.
آقای خاتمی نمیتوانستند با همه بحرانهائی که برای او میآفریدند دست و پنجه نرم کنند ولی توان اینرا داشتند که بطور نمادین ناخشنودی خود را از بحران سازان برای اکثریتهای عظیمی که به او رأی داده بودند تلگراف کنند. ایشان از این امکان استفاده نکردند. شاید لازم نبود که ایشان هر بار شور و احساسات خود جوش مردم و شعار های آنها را برای ادامه به بحثهای خشک عقلی خاموش کنند. بحثهای نظری بجای خود ولی باید گذاشت مردم هم شعارشان را بدهند.
انتخاب آقای معین در انتخابات قبلی نیز نمونه ای از بی توجهی اصلاح طلبان به جنبه های نمادین و احساسی انتخابات بود. آقای معین نه نماد اصلاحات بودند و نه توان اینرا داشتند که مردم را از جهت احساسی و آرمانی تهییج کند. اصلاح طلبانی که ایشان را کاندید کرده بودند هم با خوشبینی و ساده لوحی عجیبی تصور میکردند که مردم آنقدر عاشق چشم و ابروی آنهایند که بهر که اشارت کنند رأی خواهند داد ولو اینکه کاریزمای یک کاسه ماست را داشته باشد. این خطا نباید تکرار شود.
برای طرفداران آقای کروبی این یک اشتباه تاکتیکی است که ایشان را فقط بعنوان یک پراگماتیست و انتخابشان را گزینه ای صرفاً واقع بینانه وعملی معرفی کنند. اتقاقاً مزیّت آقای کروبی بر آقای موسوی بیشتر جنبه آرمانی دارد و لذا باید از این منبع کمال استفاده شود. سخنان شجاعانه آقای کروبی بعنوان سخنگوی مجلس، بازدیدشان از زندانیان سیاسی در اوج فشار ها و درگیری فعلی ایشان با چماقداران مطبوعاتی همه از سرمایه های نمادین ایشان در برابر آقای موسوی است که سابقه سیاسی شان به اصطلاح آقای خاتمی در همان مایه های "تدارکاتچی" بوده و در حال حاضر هم چیزی نگفته اند که دالّ بر تخطی از آن روش و منش گذشه باشد.
ظاهراً آقای موسوی هم کاملاً از این مسأله غافل اند وتصور میکنند که برای کشیدن مردم به حوزه های رأی ظاهر شدن در میتینگها ی تکراری در کنار همسرشان به آهنگ سرودهای زیبا کافی است. برای جلب رأی آنها که بعد از دو بار رأی به آقای خاتمی کنار نشستند و اجازه دادند آقای احمدی نژاد به صندلی ریاست جمهوری تکیه بزنند باید اثبات کرد که نمایندگان این دوره واقعاً متعهد و مصمم به اجرای برنامه اصلاحات اند. آقای موسوی باید نشان دهند یا لااقل با ایماء و اشاره به مردم حالی کنند که از مشی تمکین و رضای گذشته شان گذشته اند و فلسفه سیاسی ایشان از روزیکه دولت را مقلد امام معرفی میکردند تفاوت کرده است. مردم رهبر انتخاب نمیکنند که قدرت را قبضه کند و از تمام مزایای آن بهره مند شود ولی وقتی نوبت به مسئولیت رسید به بهانه "تقلید" (که مکانی مهم ولی بسیار محدود در تشیع دارد) از مرجعیت هزینه کند. سکوت آقای موسوی امروز یاد آور سکوت ایشان در بسیاری از مواردی است که جای سکوت نبود، از قضیه مک فارلن گرفته تا داستان کوی دانشگاه. و بلاخره مواضع چپ اقتصادی و راست فرهنگی گذشته آقای موسوی تناسبی با خواستهای رآی دهندگان اصلاح طلب امروز ندارد. ایشان باید به روشنی نشان دهند فرق موسوی امروز با موسوی دیروز (اگر در واقع فرقی در کار باشد) در چیست.
خلاصه اگر قرار است بسوی احیای نهضت اصلاح طلبی برویم نمایندگان پیشرو باید با شفافیت سنگر های خود را از محافظه کاران و افراطیون جدا کنند و مواضعشان را نه تنها از نظر عقلی بلکه از نظر نمادین نیز در برابر رقیبان پر رنگ کنند. اگر تفاوت نامزدهای انتخاباتی در دو طرف از جمیع جهات (عقلی، احساسی و نمادین) برای مردم متبلور نشود این خطر جدی وجود خواهد داشت که اکثریت در خانه بنشینند و مرغ پیروزی بار دیگر از چنگ اصلاح طلبان بگریزد.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
بغرنج شده است. کلاف در هم تنیدهای است که نمیشود سر نخ را پیدا کرد. لااقل من نمیتوانم. در انتخابات قبلی و قلبتر خیلی راحت تر میتوانستم بفهمم. بو بکشم. زیر و زبر کنم ولی این چهار نفری که الان برابرم ایستادهاند آنقدر دغل و ریا هست توی بساط شان نمیتوانم تمرکز کنم. سخت است و هر چه هم بیشتر می خوانم بیشتر گیج میشوم.
کاش زودتر تمام شود.
-----
سوسن عزیزم حرفهات همه درست. حق میدم بهت کاملا و درکت میکنم. منم خیلی دلم میخواد زودتر تموم شه. اما ببینم بین چهار نفر که شک نداری دیگه؟ ;) شک این روزها بین دو نفره معمولا :دی
سوسن جعفری | May 27, 2009 09:33 PM
دوره زمانه عوض شده است برادر. بین چهار تا شک میکنم و باطل میشود!
-----
:))
سوسن جعفری | May 28, 2009 10:45 AM
جناب. معامله گر پر سودا معتبر نیست. همین!دسته چکی به دست گرفته و هی چک می کشد، دریغ از اینکه حساب مربوطه خالی است.من ترجیح می دهم مالم را ببخشم تا در برابرش یک چک عنقریب برگشتی بگیرم.سلامت باشی.
-----
ممنونم :)
این یادداشت مربوط به پست انتخابات (5) است ظاهراً. به هر حال، جنس معاملهای که شما از آن صحبت میکنید با آنچه من گفتهام متفاوت است. معامله برای من استعارهای برای پیشبرد بحثم بود.
رضا | May 28, 2009 07:14 PM