« نود و چهار | صفحه اصلی | فردی »
جغرافیا
سهشنبهی دو هفتهی پیش با سیما رفتیم و سهمِ واکسنِ سرماخوردگیمان را گرفتیم. البتّه، مثل خیلی چیزهای دیگر، واکسنزدن هم اینجا یکجور «مراسم» است با همهی تبلیغاتش: اینبار قرار بود که دانشگاهِ مینهسوتا حدّ نصابِ دریافتِ واکسنِ سرماخوردگی را در یکروز بشکند و اینطوری واردِ کتابِ رکوردهای جهانی گینس شود. به عنوانِ بخشی از «مراسم» هم، در پایان، برچسبی دریافت میکردی که تو هم سهمی داری در حدّ نصابِ جدید جهانی دریافتِ واکسن سرماخوردگی در یک روز!
خلاصه اینکه اینجوری – اگر واکسن کار کند و پزشکی جواب بدهد– قاعدتاً این زمستان از دستِ ساز-و-کارِ «جغرافیای ملامت»ی که هر سال در ایران، انتقامِ سرماخوردهها را از افغانیها و عراقیها میگرفت، راحتیم! نمیدانم اینجا واگیرها و بیماریهاشان را گردنِ کدام قوم و ملّتِ «ناپاک» میاندازند. لابد اینها هم عراق و افغانستانِ خودشان را دارند؛ امّا در ایران، چون ما «آریاییهای اصیلِ شهرنشین»، بهداشتی و پاک هستیم و همهجور قواعدِ سلامت را رعایت میکنیم، لابد ویروس و میکربِ سرماخوردگی باید از افغانستان یا عراق وارد شده باشد! اینطور، وجدانِ آریاییمان آسودهست که نه تنها ما «ذاتاً» سالمیم؛ نه تنها اگر بیمار میشویم مقصّر جغرافیاست؛ بلکه اگر ساکنانِ جغرافیای سرزنش و ملامت، بیمار میشوند، تقصیرِ خودِ «ذاتاً» «بیفرهنگ»شان است که بهداشت را رعایت نمیکنند و خودشان و ما را میآزارند.
قرار نبود از خاطرهام به اینجا برسم. حالا که رسیدم، بگویم که به نظرم جغرافی سرزنش، کلیدواژهی خوبی برای بررسیهای انسانشناختی و جامعهشناختی پزشکیست: مُعادلِ هراس اخلاقی در مطالعاتِ فرهنگی. موضوعاتِ انسانشناسی و جامعهشناسی در گفتگوهای روزمرّهی مردم جا خوش کرده. تنها باید بیرون کشیدشان.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
hala sarmakhordegi che bimarieye ke bekhain vaksan bezanid o saresh raje be nezhad parasti o ensan shenasi harf bezanid????????????...... BA'D AZ ASHOVITS SHE'R GOFTAN BI MA'NIE.......khodetun in harfo be naql az aderno zadid agar dorost gofte basham
------
دقیقاْ بهمین خاطر اهمیت داره. بخاطر اینکه ممکنه به دلیل ویژگیهایی که بطور ذاتی به یک عده نسبت داده میشه، مقدمات حذف و کنارهگذاریشون فراهم بشه. اگه بگیم که فراگیری و واگیری یک بیماری به خاطر ذات کثیف و غیربهداشتی اون عده است، ممکنه که بهشون کمک نکنیم و اون عده هم در اثر بیماری از بین برن.
مثال طاعون در آمریکای جنوبی در دههی ۹۰ یکی از همین نمونههاست که در واقع شهروندها رو به بهداشتی و غیربهداشتی تقسیم کردن و باعث شد که عدهی زیادی از بین برن.
آرمان | November 9, 2008 08:48 PM
سلام
چطوری می شه تو آمریکا بدون تافل اپلای کرد؟
می شه اول اومد و بعد تافل رو گرفت؟
اگه جواب رو برام ایمیل کنی ممنون میشم
------
نمیدونم باید سایتهای دانشگاهها رو چک کنید.
mirza | November 11, 2008 01:10 AM
خوش به حالتان که همین رو هم زدید ما در اینجا سال 5-6 بار سرما می خوریم و در انواع مختلف آن و البته کسی هم به تحقیر نمی گوید آنفولانزای افغانی و یا فلان . این اسمی است که پزشکان تکرار میکنند.
به امید روزی که آنفولانزای ایرانی بنیان جهانیان را ریشه کن کند
دقت های یک جغد | November 13, 2008 01:45 AM
salam amir jan
ye sar be in adres bezan,
http://sedighsarvestani.ir/
-----
زدم قربان :) و خواهم خواند. خوبی تو؟
aghil | November 13, 2008 04:27 PM
البته به نظرم جغرافی سرزنش بیشتر از اینکه مربوط به جامعه شناسی پزشکی بشه به جامعه شناسی قشرها و طبقات اجتماعی مربوطه، تا وقتی که در یک جامعه سنتی نظام قشربندی داخل خود جامعه همچنان قوی و پابرجاست چندان هم نمیشه توقع داشت که در گفتگوهای روزمره از اقوام ضعیف تر همسایه که ذهنیت تاریخی چندان مثبتی هم از خودشون به جا نگذاشتن به عنوان بلاگردان یاد نشه. البته این پست به عنوان ابراز عقیده شخصی شما کاملا ارزشمند و قابل احترامه اما هر پدیده ای علتی داره که در اینجا علت فراتر از خودخواهی شخصی ما ایرانیهاست.
-----
:) ممنون. حتماً. فکر نکنم جایی گفته باشم که علت، خودخواهی شخصی ما ایرانیهاست... :)
ندا | November 14, 2008 04:01 PM
سلام. پويان عزيز. خيلي خوشحالم كه با وب شما آشنا شدم. خيلي فرصت نكردم كه مطالبتان را مطالعه كنم اما چند تا از آنها را كه خواندم چيزهاي زيادي ياد گرفتم. من خبرنگار حوزه تئاتر و موسيقي خبرگزاري برنا هستم و فكر مي كنم داشتن تعامل با شما كمك زيادي به من و كارم بكند. چيزهاي بسيار زيادي هست كه بايد ياد گرفت و دوستي به شما به كمك زيادي خواهد كرد. باز هم خوشحالم از آشنايي با شما.
-----
همچنین :)
اصغر نوربخش | November 15, 2008 12:07 AM
ایرانیان، هموطنان عزیز، از نژادپرستانه ترین ملت های دنیا هستن.
-----
مطمئن نیستم البته :)
آرمین | December 8, 2008 10:55 AM