« چرا بانکِ پارسیان به لعنتِ خدا نمیارزد؟ | صفحه اصلی | هزارتوی خدا »
14/4
چند وقتیست سرعت زیاد زندگی و کارهایی که از اینور و آنطرف سرمان هوار میشود، فرصت نوشتن را از دوتامان گرفته. اما چهاردهم تیرماه که روز عزیزیست برامان، بهانهای شد که اگر حتا اندک دستِ کم همین چند سطر را بنویسم تا باز هم به تکرار بگویم چقدر دوستت دارم. از همان چهارده تیرماه عزیز به اینسوست که به جد و جهد تلاشم را کردهام تا نشان دهم همیشه قَدرَت را خواهم دانست. از همان روز عزیز به این طرف است که با هم بودن و عاشقی را دوباره تجربه کردیم. چهاردهم تیر – که امروز سالگردش باشد – شد آغاز دوبارهای که تا به اینجا راهنمامان بوده به سوی هرچه خوبی و شادی و آرامش و عشق است.
خیلی وقت است ننوشتهام؛ امّا هر روز هزار بار و هر بار به هزار زبان میگویم که چقدر عاشقانه میپرستمت و بیش از این چه اندازه مطمئنم که تو تمام اینها را خوب میدانی و میفهمی. برایم بسیار عزیز است که تو عشقم را حتّا بیش از خودم درک میکنی.
خیلی وقت است ننوشتهام؛ امّا گاهی دلم میخواهد این همه عشق و محبّت را فریاد کنم. دوست دارم فریاد بزنم تمام خوشبختیام مدیون همراهی انسان پاک و بزرگوار و صبور و صادق و مهربان و آرام و با گذشتیست که به یُمنِ وجودش، تمام ناآرامیها از وجودم رخت بربسته. دوست دارم بلندبلند بگویم که تکتکِ لحظهلحظههای همراهی مهربانانهات را، تمام گذشتها و صبوریهایت را و تمام محبتهای بیدریغ و کمتوقعت را خوب میفهمم و اگرچه توان جبران ذرهای را از این همه ندارم؛ دلم میخواهد بدانی با تمام وجود همهشان را دریافت میکنم.
خوب میدانم که شادی و آرامش و روحیه و اعتماد به نفسِ بازیافتهام را مدیون منطق گفتگوییام که از همان چهاردهم تیرماهِ عزیز، شد اولین قانون بیچون و چرای رابطهی قشنگمان. منطق ساده و مهربانی که تنها متعلق به پیامبر عزیزِ من است. منطقی که اینقدر ساده و راحت و درست کار میکند که چارهای جز تسلیم و تصدیق باقی نمیماند. منطقی که قانونش گفتگوست؛ گفتگویی با هدف آرامش بیشتر؛ گفتگویی که در سختترین شرایط همیشه نتیجهبخش است.
پیامبرم؛ مهمترین قانونِ نانوشتهمان بزرگترین ناجیِ زندگیام بوده. همیشه تابع این قانون و قدردان و شاکرِ وجودت و مهربانیهای بی حد و اندازهات هستم.
دوست میدارمت به بانگ بلند
مرتبط:ممنونم :)
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
با آروزی پایندگی برای علاقه مشترکتان.خوش باشید همیشه
-----
ممنونیم:)
شازده خانوم | July 4, 2008 05:55 PM
salam. man hamishe inja ro mikhoonam. oon addresi ro ke bala zadam ro taze peyda kardam. ye chizi shabihe shoma o sima khanoom. hatman berid bekhoonidesh. nostaloghie!
------
:)چشم. حتماً
kave matin | July 5, 2008 03:23 AM
I dedicated your impressive note to my own love, too. I've sent her a copy, I hope that I already have got the permission from your hearts to do so... it's nice when you learn from people's love, specially when both of them are somehow your teachers... Good luck with it. I referenced my note by the way...
----
خیلی خوشحالم که از نوشتهی من خوشتون اومده. امیدوارم که دوستتون هم خوشش بیاد. راستی من دیروز در جستجوهام به وبلاگ شما رسیدم و با خودم گفتم چند وقته هیچ خبری ازتون نیست. خیلی خیلی برام جالب بود که امروز کامنت گذاشتید:)
sina | July 5, 2008 07:15 AM
قشنگ بود :-)
------
:)
حمید | July 5, 2008 02:54 PM
یه خورده تصنعی به نظر میاد نکنه فیلم بازی می کنی ؟
----
هرکس برداشت خودش رو داره. مهم برای من اینه که پویان اینطور فکر نمیکنه. شاید برای اینکه میبیندم. به هر حال جواب شما «خیر» است :)
شاه رخ | July 5, 2008 03:22 PM
عشقتان پاینده!
-----
آمییین:)
علی | July 5, 2008 08:59 PM
به به! سلام خوبيد؟ خوشيد؟ سلامتيد؟
چه عجب!
اين آقاي شاهرخ يه مدتيه افتاده تو خط حال گيري از ملت انگار:))))
هميشه خوش باشي و عاشق گلم:*
----
ممنونم آرام عزیزم. تو هم همیشه خوش باشی دوست مهربون:)
آرام | July 6, 2008 08:36 PM
سلام
بابت لینک اولین شماره ویژه نامه پاییز ممنونیم!خوشحال می شیم از نظرات و مطالب شما هم استفاده کنیم.
------
:)
نسرین و سالار | July 9, 2008 01:16 PM
سلام
خودم رو کشتم تا ببینم کجا باید کامنت بذارم
فکر کنم آخرش هم جای درستی پیدا نکردم.کردم؟!
راستش من تازه فیلم مالنا رو دیدم و توی وبلاگم راجع بهش نوشتم بعد به نظرم اومد شما خیلی بهتر از من تعریفش کردین منم لینک شما رو گذاشتم توی وبلاگم .
همه ی اینا رو گفتم که بگم با اجازه...!
یعنی ببخشید که بی اجازه این کارو کردم
------
خواهش میکنم:)
خودم | July 9, 2008 03:49 PM
سلام
میدونی بار اوله که اومدم اینجا و میتونم بگم کخ بهم خوش گذشتتقریبا تمام مطلابو خوندم و لذت بردم.
------
:) خدا رو شکر... خوش آمدی
محمد | August 14, 2008 04:14 PM