« سرخط چند خبر از جبههی شرق، غرب، شمال و جنوب | صفحه اصلی | هزارتوی شهر »
کژوالها
مد و سبکهای پوشش در مطالعات فرهنگی اهمیّتِ ویژه دارد. چند سطر پایین را – در فاصلهی کوتاهِ انتظار برای آمدنِ مهمانهای عزیزمان – در معرّفی سبکِ «کژوال» - مشهورترین سبکِ غیررسمی – نوشتهام که هرچند در آغاز، سبکِ خردهفرهنگی خاص بود، امّا بعدتر عمومیّت یافت:
در بین سبکهای خیابانی مُد و لباس – مثل ریو، سکینهد، ماد، تدیبوی، گوت، هیپی و ... که همگی تاریخ و معنای ویژهی خود را دارند – سبکِ لباسپوشیدنِ کژوالها – که در اواخرِ دههی 1970 از ورزشگاههای انگلستان بیرون آمد – به نظرم بیش از همه ماندگار و همهپسند شد و از خیابان به محافلِ رسمیتر هم رسید. این سبک – که حتماً نه از سر اتّفاق با تاچریسم همزمان شد – دارندگی و رفاهِ پوشندگانش را بیان میکرد و به همین خاطر به شدّت به مارکِ لباس و نمایش آن تأکید داشت؛ مارکهایی که رفتهرفته درشتتر شدند تا بیشتر به دید بیایند. کژوالها سعی میکردند حتّا مارک کفشهای ورزشیشان را با بیرون گذاشتنِ زبانهی آنها به رخ بکشند. مارکهای معروف مثل لاکوستی یا دیزل از صدقهی سرِ کژوالها معروفتر، موفّقتر و پولدارتر شدند.
به نظر میرسد آنچه سبکِ کژوالها را همهپسند کرده، برخلافِ دیگر سبکها که محبوبیّتِ «قبیلهای»شان را مثلاً از اعتراضآمیز بودنِ خود میگرفتند، زیبایی و دقّتی بود که در جزئیات به کار میبردند. کژوالها تنها با شلوار جین، تیشرت و کفش اسپرت یا پولیور و کت به معنی مصطلح واقعاً «شیک» بودند و تحوّلی در سبکِ پوشش مردان پدید آوردند. سبکی که بعدتر به مردانِ مسنتر گسترش پیدا کرد. در واقع، مردانِ مُسنتر، تا اواسط دههی 1980 تا حدّی – و نه مطلقاً – فاقدِ »مُد» بودند. مد بیش از همه برای زنان و بعد، جوانترهای هر دو جنس طرّاحی میشد. لباسهای مارکدار – که اغلب گرانتر بودند – رفتهرفته و با افزایشِ بیکاری جوانان در آغازِ دههی هشتاد، بازار خود را بین آنها از دست داد و بیشترین بازار را بین مردانِ مرفّه مسنتر – مثلاً بیست و پنج تا چهل و پنج ساله – پیدا کرد؛ میانسالهایی که به قول سویج در دورهی جوانی و نوجوانی خود خوب یاد گرفته بودند چطور مصرف کنند.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
داشتم به وبگردی می گذراندم که رسیدم اینجا . خبر خوبی نیست . [...] الکترونیک شاهرود خواند . بعد ازدواج کرد و متاسفانه سه سال پیش چند ماه بعد از ازدواجش سکته ی مغزی کرد . زنده است اما عوارضش مانده و گمان کنم زنش جدا شده و خیال نکنم در حال و روز خوبی باشد الان ...
-----
واقعاً متأسف و متأثر شدم.... دوست خوب و عزیزی هست... امیدوارم که دوباره سالم ببینیمش.
نون | February 18, 2008 11:20 PM
مرگ گاهی ریحان می چیند!
یادبود احمد بورقانی
چهارشنبه 1 اسفند 1386 .ساعت 12:45 . خ.شریعتی .خ.گل نبی غربی .نرسیده به میدان کتابی .دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی . سالن شهید مطهری
ستاد | February 19, 2008 11:55 AM
salam ostad!
Belakhare ye mabhasi pish umad ke ye chizi be2nam begam:D
Gostareshe sabke casual be Europe ro ba'zi az afrad be moaffaghiathaye Liverpool dar daheye 80(be morabbigarie Bob Paisley) midunan.
Tarafdaraye Liverpool
(ke be estelahe italiayiha goroohaye "Ultra"ye ziadi dashtan va be sobat va paydari 2 hamrahie teameshun ma'ruf budan kam kam pa be mainland Europe gozashtan.
ye seri az tarikhnegarane moaser voroode Trainers be England ro nashi az hamin tarafdara midunan.
Zemnan in tarafdara 2ye safarhashun ba maghazehaye arze konandeye markhaye taghallobi ashna shodan va bekhatere hamin casualha mark-dar push(!) ham shodan.
Alaan ye te'dade ziadi autobiography az hooligan ha va casualha (gahi yeki budan) tarafdare teamaye mokhtalef dar umade ke ham machismo,ham dress sense va ham violence zaatie in gorooha ro barrasi karde.
Ye nemuneye khubesh darbareye Cardiff City va tarafdarashe(The Soul Crew) ke neveshteye Mark Rivers va ye babaye digas ke khundanesh shayad baraye shoma be onvane ye motakhasses az manam jalebtar bashe:)
ayyame ezzat mostadam,
ye shagerde kuchik!
-----
ممنون سهیل جان. استفاده کردم. اگه فرصت کنم، فارسیش میکنم میذارم تو متنِ پستِ اصلی.
فکر کنم یه جملهی شعاری هم بود که میگفت کشوری که فوتبال درجه یک داره، نباید تماشاگرها و طرفدارهای درجه دو داشته باشه. پس باید خوشتیپ باشیم.
بازم ممنون
Soheil E. | February 21, 2008 05:40 PM
جالب بود برام تا حالا تو وبلاگستان مطلب درباره ی لباس و تاریخ و فرهنگ لباس پوشیدن ندیده بودم.
-----
خوشحالم که براتون جالب بود :)
سعید | February 24, 2008 03:29 PM