« خیر نامحدود-3 | صفحه اصلی | سوادِ رنگی رسانه »
مرام یعنی شما و عبوس نباشید!
۱-
بیشتر از یک هفتهی قبل با بعضی دوستانم دستهجمعی رفتیم گرگان. بقیّه که نبودند جاشان خیلی خالی بود. خوش گذشت؛ خوش گذراندیم. برای لذّت از سفر، لحظهای را ـ خصوصاً لحظههای آخر ـ از دست ندادیم! همیشه وقتی به پایان سفر نزدیک میشویم، سعی میکنیم بیشترین لذّت را ببریم و آنوقت ترکیبِ من و مهرتاش ـ که از جانمان میگذریم تا خوش بگذرد ـ خطرناک است! اضافه کنید که اینبار احسان هم ازجانگذشتهتر در شوخیها شرکت میکرد. سینا هم روسفیدمان کرد، وقتی شبانه با اتوبوس راه افتاد و صبح زودِ روزِ دوّم خودش را به ما رساند تا از وجودش بیبهره نباشیم. وقتی صبح زود، نان خریدم و رفتم دنبال سینا، به زیباترین لحظههای دوستیمان فکر میکردم و میاندیشیدم که چقدر سینا لطف کرد که آمد.
دوشنبهی گذشته هم ـ همانطور که سیما گفته بود ـ تولّد سینای عزیزمان را برگزار کردیم. دربارهی سینا اینجا زیاد نوشتهایم و پس طولش نمیدهم. این را اضافه کنم ـ تا همیشه خاطرم بماند ـ که شب، وقتی با مهرتاش و سینا برمیگشتم خانه، چند جملهای که با «داش سینا! تولّدت خیلی مبارک باشه»ی مهرتاش آغاز شد و ادامه پیدا کرد، بدجوری چسبید. بهترین آرزوها را مثل همیشه برای سینا دارم. دوستانِ خوبم! مرامْ یعنی شما.
۲-
سؤالی که چند وقتیست در ذهنم تکرار میشود از «تفاوت اخلاق و قانون» میپرسد. یکدو ماهِ پیش، در اینباره ـ ضمنِ شنا و سونا! ـ با سینا بحث کردم. (راستی؛ خاطرم باشد یکبار دربارهی تأثیر سونا صحبت کنم. گمانم اثرش در صدور جملاتِ فلسفیمآبانه کم از کافه نیست!) آخرین بار هم یکدو روزِ پیش با کامنتی که دوستی برای پست تقلّب گذاشته بود، این پرسش دوباره پررنگ شد. پاسخِ سیما به کامنتِ دوستمان، گویاست. ولی از چشماندازِ دیگری هم میتوان به آن نگاه کرد. به نظرم میرسد که تعاریفی که معمولاً در اذهان از امر اخلاقی هست، بیشتر به توصیفهای «قانون» شبیهاند. به نظرم میرسد مردم از اخلاق طوری صحبت میکنند که انگار از قانون سخن میرانند. امّا واقعاً اخلاق چیست و قانون کدام است؟ از منظری دورکیمی، شاید بتوان فرقهایی بین این دو جست. ولی قصدم پرسشهایی سرراستتر است. میتوانید با پاسخ دادنِ به آنها کمکم کنید؟
پرسشهای من در واقع از این دستند: در قانون، اینکه من که هستم، نقشی در کنشم نباید داشته باشد. در واقع چراغ قرمز، برای همه قرمز است. به نظر شما در اخلاق چطور؟ آیا چراغ قرمز برای همه قرمز است؟ فروکاهندهست؛ ولی به نظر شما برای کسی که فرزندش دارد میمیرد و باید او را به سرعت به بیمارستان برساند، رعایتِ قانونِ رانندگی اخلاقیست یا غیراخلاقی؟ آیا ادراکِ من از موقعیّت و فهمِ خودم از خودم، کنشِ مرا معنای اخلاقی یا غیراخلاقی نمیدهد؟ اگر برای آرمان اخلاقیام چراغ قرمز را رد کنم، بدون اینکه از آرمانها و اهداف و اخلاقیّاتم بپرسند، جریمهام میکنند؛ ولی آیا خودم پیش وجدانِ خودم شرمسارم؟
قانون، برای همه یکسان باید اجرا گردد. امّا آیا وظیفهی اخلاقی من در قبالِ نزدیکانم، با وظیفهی اخلاقی من در برابرِ دیگران یکسان است؟ شما چقدر به شعارهای فراگیر اعتقاد دارید؟ آیا وظیفهی اخلاقیتان را در برابر ـ فرضاً ـ خواهرتان با وظیفهی اخلاقیتان در قبال فردی غریبه، یکسان میپندارید؟
دستِ آخر، آیا نگاهِ شبهِ قانونی به اخلاق، مسألهی اخلاقی را ساده نمیانگارد و در صدد به دست دادنِ راهِ حلّی یکتا برای همهی افراد بشر نیست؟ چقدر میتوان به راهحلهای یکتا ـ و در واقع ذاتانگارانه ـ امّید بست؟ آیا جوهرهای اخلاقی در وجودِ تکتکِ انسانها بهگونهای ثابت و ابدی موجود است که باید تنها آنرا پیدا کرد و هشیار ساخت؟ نظر شما چیست؟
اینها تازه جدای از نکتهایست که سیما هم جستهگریخته در پاسخش به کامنت اشاره کرده بود و من هم اعتقاد دارم: اینکه «قانون» دیدنِ مسألهی اخلاقی و سخت و سِفت پرداختن به آن، از فقدان و عدمِ وجودِ نوعی ـ اگر بشود اینطور گفت ـ «ذوق» حکایت میکند. شاید پیامِ «اخلاقی» (!) نوشته این باشد: شما را به خاطر خودتان، عبوس نباشید!
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
سلام
وبلاگ شما رو اتفاقی دیدم
نمیدونین چقدر خوشم اومد از وبلاگ شما ...
راستش منم یه وبلاگ دارم که توش از همه چی مینویسم
دلم میخواد یه سری بهم بزنید
اینم ادرسم
shirzad.wordpress.com
منتظرم
-----
ممنونم و چشم :)
فرهاد | August 11, 2007 08:13 PM
آقا پویان عزیز،
درود فراوان. باز هم لذت بردم. بیش از همه از جمله ی بی نظیرتان راجع به "شعار های فراگیر".
ای کاش این شعار دهندگان هم کمی فکر می کردند به آنچه که شما نوشته اید. خسته نباشید. عالی بود:)
-----
ممنونم :)
baran | August 11, 2007 08:56 PM
چه خوب که به پاسخ سیما خانوم لینک دادین . خیلی دوست داشتم پاسخ ایشون رو در باب اعتراضات اخیر ! به مطلب تقلب بخونم . البته با همه احترام و علاقه ای که به منتقدین گرام دارم باید بگم که با سیما خانوم موافقم .
با اینکه خودم خیلی کم پیش اوومده که تقلب کنم ( نتونستم نه که نخوام :)) فکر می کنم شرافتمندانه و مودبانه ترین اعتراضی که میشه به سیستم
آموزشی فعلی کرد تقلبه ! تقلب یعنی به کار بردن شیوه هایی جسورانه و حساب شده برای پاسخ دادن به سووالاتی که پاسخشون فقط جهت پاس کردن واحد مورد نظر به کار میاد . فایده دیگه ای نداره !
مشکل تقلب نیست ! مشکل سووال مزخرفیه که میشه از رو دیگران هم نوشتش . میشه کتاب باز کرد و ...
در حالیکه سووال منحصر به فرد و تحلیلی فقط مخ مبارک دانشجو رو به کار میاندازه و حتی اگه روی برگه بغلیش سرک بکشه هم فایده براش نداره !
طولانی شد . ببخشین و مثه همیشه خوش باشین :)
-----
سلام :)
اوممم.. من اعتراضات ندیدم. همون اعتراض رو دیدم تو کامنت مطلب. در واقع دوستی یه خرده پرمایه نظرشون رو گفتن که سیما هم جواب داده بود و من هم از قبل این موضوع تو فکرم بود و گفتم اینجا هم بپرسم که به نظر شما مردم چه وقت پای اخلاق رو میکشن وسط؟ به نظر میرسه دوستمون خیلی راحت میتونستن بگن: شما قانون رو رعایت نکردین. اما گفتن که اخلاق رو رعایت نکردین. میخواستم من هم این وسط سؤال خودم رو طرح کنم که اصلاً اخلاق چیه و قانون کدومه!؟ یه جور سوء استفاده در واقع! ;)
در مورد آزمون هم کاملاً موافقم. ما وقتی به بچهها آموزش میدیم، میگیم باید ارزشیابی در ادامهی درس باشه. یعنی انگار ورقهی امتحان کلاس درسه و با همون شوق و ذوق بشینه و با آسودگی بنویسه و مهمتر اینکه یاد بگیره و پاشه و بره.
دوستی میگفت که امتحانهای نامناسب هم ادامهی کلاسن؛ البتّه ادامهی کلاس نامناسب! :))
خوب و خوش بشین :)
هدی | August 11, 2007 11:21 PM
آقا، حالا ما یه سؤال بپرسیم؟
بالاخره چراغ قرمز رو باید رد کرد یا نه؟
-----
از بغلدستیت تقلّب کن؛ ببین اگه اون رد کرد تو هم رد کن! :))
آرام | August 12, 2007 05:59 AM
این آقا سینا احیانا همون سینا خان اجتماعی ما نیستن ؟! دوم راهنمایی ؟!!! الان که عکس و دیدم به فکرش افتادم .
-----
بله قربان. همون ايشون هستن. نميخواي تبريك بگي؟! ;)
vahid | August 12, 2007 10:59 AM
آقا ما خیلی چاکریم !! تولد شما جسارتا مبارک ، آقا ما از طرف دارای شما هستیم ، آقا ما خیلی چاکریم !!!
آقا ما رو بادتون میاد ؟!!! ما اون دفترچه ی جیب جلوی پیرن شما رو همیشه می پیچوندیم ، آقا ما رو یادتونه ؟!!!
-----
:)) تولد تبریک گفتنت هم...
vahid | August 12, 2007 08:03 PM
به نظرم سوالات شما طوری طرح شده اند که بیشتر از اینکه نظر مستقلی را جویا شوند،درستی نظر خودتان را القا می کنند.تعریف قانون تعمیم پذیر بودن آن به قشر وسیعی از جامعه است که اگر جز این باشد،معنی خود را از دست می دهد،اگرچه در همین مقوله هم خطای آماری و استثنا مجاز وموجود است.
اما اخلاق فردی انسانها و معیارهای سنجش اخلاقی آنها تعمیم پذیر نیستند.نگاه شبه قانونی به اخلاق یعنی چه؟
-----
در مورد اول موافقم. سؤالها، بیشتر شبیه پرسش انکاری از آب دراومدهان!
اما در مورد دوم: میخوام بگم که یه مراجعه به تعاریف مردم به اخلاق بکنین؛ ببینین به چه چیزهایی میگن اخلاقی یا غیراخلاقی و بعد بگین که اینها بیشتر شبیه تعریف قانون نیستن؟
:)
گلشن | August 12, 2007 08:17 PM
ترجیح من این است که از این زاویه به موضوع نگاه کنم:
درصد بسیار بالایی از قوانین اخلاقی هستند،دست کم انتظار ما چنین است،این که قانون گزاره ای ضد اخلاقی نباشد.اما عکس آن برقرار نیست،یعنی حیطه اخلاق فردی من و شما لزوما قانونی نیست و می تواند گزاره هایی غیر قانونی هم داشته باشد.
سوالی اینجا پیش می آید این است که قانون بر مبنای اخلاق چه کسانی تنظیم می شود؟مسلما اکثریت جامعه.
در این صورت آیا شگفت انگیز است که اکثریت تایید کننده خودشان باشند؟
-----
قوانین به نظرم الزاماً ضد اخلاقی نیستن. اما به راحتی بیرون از حیطهی اخلاق میتونن قرار بگیرن. در واقع ما در برخورد با مسایل دو توجیه مختلف داریم. گاهی میگیم: هرکی بود همین کار رو میکرد. گاهی نه. سعی میکنیم با صحبت از آرمانهای اخلاقی خودمون - و نه دیگران - مسأله رو توجیه کنیم.به نظر میرسه، در اولی قانون رو مد نظر داشتیم و در دومی اخلاق رو. نه؟
گلشن | August 12, 2007 10:39 PM
پس به نظر شما یک رفتار یا یک گزاره می تواند اخلاقی یا غیراخلاقی یا هیچ یک از اینها باشد،مثلا قوانین باید غیر اخلاقی نباشند اما می توانند اخلاقی هم نباشند،چیزی مبهم باشند.اگر ممکن است در این زمینه توضیح بیشتری بدهید.
وسوال دیگری که از شما دارم این است که تا به حال با گزاره های اخلاقی خود به صورت قانونی برخورد نکردید؟یعنی به این دلیل که شما اخلاقا به چیزی پایبند هستید،برای غیر محدودیت ایجاد نکردید؟
-----
فکر کنم این جواب من واسه هر دو سؤال شما گویا باشه که:
اخلاقی/غیراخلاقی و قانونی-حقوقی/غیرقانونی دو حوزهی متمایز هستن.
گلشن | August 13, 2007 02:17 PM