« تغییر رفتار در جوانان؟ | صفحه اصلی | از لحظه های با تو بودن »
اعتیاد: انتخاب یا بیماری؟
نوشتهی خانم دکتر عزیز، دربارهی مردی که اعتیادِ پسرش او را شکسته و افسرده کرده و حتّا تا مرز خودکشی برده، من و احتمالاً خوانندگان دیگر مطلب را متأثر ساخت. از تأثر و تأسّف پیامدِ نوشته بگذرم، برایم دادههای مندرج در گفتههای مرد، ارزشمند است. مثلاً یکی اینکه همزمان، فرزندش را بیمار میداند و نمیداند! به نظرم برخورد بیشتر مردم با معتادان، همین است. آنها تحتِ تأثیرِ پیامهای افراد خبره ـ نظیر پزشکان و روانشناسان و مددکاران و دیگران ـ اعتیاد را بیماری میپندارند و در ضمن، همزمان با آنها رفتاری میکنند که ويژهی بیماران نیست. شخصاً با شقّی که میگوید معتادْ بیمار نیست، بیشتر موافقم؛ امّا، مطلقاً موافق نیستم که حیوان و انگل و هیولاست. بر عکس، میگویم که معتاد بیمار نیست؛ حیوان هم که نیست، هیچ؛ کاملاً انتخابگر است و انتخاب و کنش و رفتارش، معنا دارد. به نظر میرسد، در ابنوههی هجومِ گفتمانِ مسلّط بیمار-پنداری معتادان، باید بارها این سؤال را ـ دستِ پایین به عنوانِ فرضیّهای رقیب ـ طرح کرد: آیا اعتیاد یک گزینش و انتخاب نیست؟
به عقب برگردید و سالهای پیش از دههی ۱۹۶۰ را به خاطر بیاورید که همجنسگرایی را بیماری میپنداشتند؛ و بعد کمی جلوتر بیایید تا به اواسطِ دههی ۱۹۷۰ ـ احتمالاً ۱۹۷۳ ـ برسیم که متخصّصان به تبعیّت از انجمن روانپزشکی آمریکا همجنسگرایی را از شمول بیماریها خارج نمودند. آیا، فقط در مقام تشبیه و مقایسه، چنین اتّفاقی دربارهی اعتیاد در سالهای آینده نخواهد افتاد؟ بیماری پنداشتنِ اعتیاد، آیا بیشتر تحتِ تأثیر تبلیغات نیست؟ و اینکه بیماری-پنداری اعتیاد چه کمکی به جامعه و معتادان کرده؟ اصلاً به عنوان محصّل علوم اجتماعی، این پرسش برایم پررنگ است که چقدر پزشکیکردن (و خصوصاً کشاندنِ مسأله به ژنتیک) و نیز روانشناختیکردنِ مسایلِ اجتماعی، از ارائهی راهِ حل دورمان میکند؟ و چرا پزشکی و روانشناختیکردنِ مسایل اینقدر طرفدار دارد؟ به انبوهِ برنامههای پزشکی و روانشناختی و مشورتی از سیما و صدای داخلی و ماهوارههای فارسیزبانِ خارجی نگاه کنید که از کلّهی سحر تا بوق شب، مشورتهای ریز و درشت و گاهی غریب و حتّا ـ بهقول دکتر اباذری ـ «عرفانی» صادر میکنند.
دور نیفتیم. به نظر میآید که در سالهای گذشته، نه تنها آنها را که خواهان «مواد» اعتیادآورند، بیمار معرّفی کردهاند؛ بلکه، فهرستی طولانی از اقسامِ اعتیادهای روزمرّه هم ـ مانند اعتیاد به اینترنت، اعتیاد به خرید، اعتیاد به عشق و اعتیاد به هزار و یک چیز دیگر ـ درست شده که از قضا آنها را هم بیماری دانسته و برخورد «پزشکی» میکنند.
اعتیاد، کنش است. مقصودم از کنش، رفتارِ معنادارست. همانطور که از جامعهشناسی وبر میفهمیم مثلاً. ممکن است که بعد، باعث بیماری شود ـ مثلاً بیماری کبد برای معتادان الکل. امّا فارغ از پیامدها، خودش کنش است و گونهای گزینش را نشان میدهد. گزینشی که به ارزشهای فرد برمیگردد. اوّلین تجربه (همان یکباری که خانم دکتر اشاره میکنند)، ادامهی آن، مصرف تفریحی و ... همه و همه انتخابهای مختلفِ کنشگر، وابسته به ارزشهای مورد نظرش و پر از معناست و حتّا در کنار گزینشهای دیگر، سبک زندگی فرد را برجسته میسازد. جفری ای. شالر (۱۹۹۹) در «اعتیاد، انتخاب است» بندِ پرمفهومی دارد. مینویسد:
«وقتی پذیرفتیم اعتیاد در بین بیماریها طبقهبندی نمیشود، ماهیّتش به مثابهی انتخابی اخلاقی روشنتر میگردد. فرد، نوشیدنِ الکل را میآغازد، میانهروانه مصرف میکند، یا اصلاً نمینوشد؛ چراکه اینطور «میخواهد». مردم همینکار را با هروئین، کوکائین و سیگار انجام میدهند. چنین گزینشهایی، بازتابدهندهی ارزشهای آنهاست. فرد ـ عامل اخلاقی ـ استفاده از مواد یا خودداری از آنرا برمیگزیند؛ چراکه او در چنین کاری معنایی مییابد.»
بههرشکل، به نظرم کمکم باید به این شقّ فراموش شده هم فکر کنیم: اعتیاد به مثابهی انتخاب. آنوقت راهحلهای دیگری شکل میگیرند.
پ.ن. انتصاب «سردار» احمدی مقدّم را به عنوان دبیر ستاد مبارزه با مواد مخدّر تبریک میگویم!
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
اگر اعتیاد را اجتماعی بدانیم، عوامل ایجاد آن را هم در جامعه باید جست و جو کنیم. و با این اجتماع بیمار، انگشت اتهاممان به سویش خواهد بود. به نظر من بیماری دانستن اعتیاد سلب مسئولیت در قبال آن است.
زهرا مینائی | April 12, 2007 07:52 PM
کمی بیش تر از تجربه ی خود از دیدار با کودکان کار و آموزش به آن ها بگو، من هم دوست دارم چنین تجربه ای را، اما متفاوت، خیلی خیلی متفاوت!
;)
-----
نمیدونم چقدر متفاوت منظورته؟ امّا اطلاعات دقیقتر رو میتونی از سینا بگیری. اینجا:
http://sinaandfootball.blogfa.com
ramin | April 12, 2007 08:37 PM
به نظر من مقایسه ی اعتیاد و همجنس گرایی نمیتواند کاملا درست باشد، چراکه همجنش گرایان این خواسته ی جنسیشان را نوعی رفتار مادرزادی می دانند که اکنون توانسته اند آن را کشف کنند و از ابتدا این خواسته در وجودشان بوده است.
اما این که اعتیاد بیماریست یا نه؛ به نظر من اگر اعتیاد را نوعی انتخاب در نظر بگیریم و جامعه و روشنفکران نیز به این اعتقاد برسند، آن گاه فرد معتاد برای پافشاری روی انتخابی که "خود" کرده است هیچ وقت از آن دست نخواهد کشید. ولی با بیماری جلوه دادن اعتیاد، معتاد راحت تر می تواند به ترک آن فکر کند و این عادت را مثل ویروس سرماخوردگی از بدن خود خارج نماید!
-----
قصد مقایسه، برای فهم تغییر گفتمانها و نوع نگاهها بود. ضمن اینکه شک دارم گرایش جنسی هم مادرزادی تعیین بشه.
و امّا سؤال دقیقاً اینجاست که: اگه معتاد دوست نداشته باشه از انتخابش دست بکشه، چی؟!
در مورد گرایشهای جنسی، باز در مقام مقایسه، فکر میکنم میگن وقتی بیماریه که فرد از گرایشش ناخرسند باشه. حالا پرسش من دقیقاً اینه که اگه معتاد از انتخابش ناخرسند نباشه، چی؟
naseh | April 12, 2007 09:04 PM
در ضمن انتخاب شایسته ی سردار احمدی مقدم را به ملت شریف ایران، علی الخصوص باجناق محترمشان تبریک گفته و علو درجات را برای وی مسیلت داریم.
mohamad | April 12, 2007 09:06 PM
همین که کامنت دادم، کامنتم تایید شد! چندان هم بد نگفتم که کامنت ها را زود تایید می کنید:D
اما در مورد این پست این که خود من زیاد نمی دانم، ولی ترجیح می دهم اگر روزی معتاد شدم نتیجه ی انتخابم باشد، نه یک بیماری!
ramin | April 12, 2007 09:29 PM
سلام دوست عزیز
4 تا از لینکهای قسمت بایگانی موضوعی دچار مشکل شده اند و همگی به آدرس
cat__.php
اشاره میکنند
امیدوارم مساله موقتی باشد
موفق باشی
روز خوش
-----
حتماً پیگیری و درستش میکنم. ممنونم. :)
فرناز | April 14, 2007 10:32 AM
حتی اگر جامعه از معتاد احساس خطر نکند(که میکند و شاید محق هم باشد)، اطرافیان معتاد و کسانی که او را دوست دارند لازم می دانند که او را ترک دهند، چون مناسبات تولید لذت در جامعه به شکلی است زندگی معتاد به سرعت به بن بست می رسد. با این مناسبات تولید ثروت و لذت، راههای دیگر تقریبا وجود ندارند. معتاد باید یا نابودی تدریجی خود را انتخاب کند یا ترک.
نمی خواهم احساس شود این حرف را بدون توجه به موقعیت بسیار سخت معتاد می زنم یا به معتاد از بالا نگاه می کنم، اصلاً، فقط سعی کردم نکته ای که به عنوان یکی از علتهای ترک دادن به ذهنم می رسد بگویم.
-----
ممنونم :) من هم ایرادی به ترک ندارم! ولی دقیقاً باید معتاد باید ترک را انتخاب کند. همونطوری که خودتون گفتین. :)
پاسپارتو | April 15, 2007 12:37 AM
موقع خواندن این نوشتهات به این فکر افتادم که آیا همهی انتخابهای انسان مسوولیت یکسانی برای او ایجاد میکند یا خیر؟ و بعد به این اندیشیدم که آیا دیگران در مورد کمک برای تصحیح انتخابهای اشتباه فرد مسوولند یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا انتخاب فردی، امری کاملا فردی است؟
مثال سادهای بزنم: فرض کن با از جادهای باریک کوهستانی رد میشویم. تو به من میگویی سمت راست حرکت نکنم، اما من گاهی حواسام پرت میشود و به سمت راست متمایل میشوم. ناگهان پایام میلغزد و به پایین لیز میخورم. در آخرین لحظه دستام را به سنگای چیزی میگیرم اما نمیتوانم خودم را نجات دهم.
اگر سقوط کنم میمیرم. در گوش نکردن به حرفهایات اندکی سهلانگاری کرده بودم اما نه آنقدر که شایستهی مرگ باشم. حالا بیمارم یا انگل اجتماع (که حرف جامعه را درست گوش نمیکنم) یا شخصای که انتخاب نادرستی انجام داده است؟
-----
خیر، بله، خیر، شخصی که انتخاب درستی نکرده! :))
در ضمن ایشالا صد سال زنده باشین و سایهتون رو سر ما باشه! :)
SoloGen | April 15, 2007 01:00 AM
فکر می کنم به سختی بتوان بیمار گونه و یا غیر بیمارگونه بودن همه انتخاب های زندگی مان را تشخیص دهیم.. به هر حال هر انتخابی با هر سرچشمه ای توسط یک "اراده" صورت می گیرد..انتخاب اعتیاد نیز از این امر جدا نیست..
اما در مورد خواست ترک اعتیاد، آن جا که شخص معتاد تسلیم فیزیولوژیک بدن عاجز از رسیدن به هدف خود می شود.. ناگزیریم به عنوان یک بیماری به اعتیاد نگاه کنیم.. تا شايد دست شفا گری مرهمی شود...
-----
:) ممنون از نظرت. موافقم. میدونی اصلاً بحث من این نبود که فیزیولوژی رو بیخیال بشیم و بریم بحث اجتماعی کنیم. نه! امّا میخوام بگم که اونچیزی که اعتیاد رو باعث میشه، فلان ژن یا مرض نیست. بلکه انتخاب فرده. انتخاب فرد هم از ارزشهاش میاد. این ارزش مثلاً در یه مورد شایع میتونه اثبات مردونگیش باشه. اوممم... خلاصه میخوام بگم که پزشکی ندیدن مسأله، بلکه اون رو حاصل انتخاب دونستن، میتونه خیلی از نگاهها و در نیتجه راه حلها رو عوض کنه.
ممنونم :)
kaaaavir | April 15, 2007 04:05 PM