« هویّتهای مفصلبندیشده | صفحه اصلی | به امید فردایی بهتر... »
شرحی برای یک خبر
نیروی انتظامی، نصب شمایل ائمه و اولیا را در تکایا و هیأتهای مذهبی ممنوع اعلام کرد.
۱-
در صدا و سیما، اینروزها بارها میشنویم که شمایل و صورتنگاری، بزرگی صفات ائمه و اولیای دینی را «محدود» میکند. نیز، عالم دینی در برنامهی صبحگاهی تلهویزیون ظاهر میشود و میگوید اگر شمایلها رواج پیدا کنند، مردم وقتی نام حسین (ع) را میشنوند، بهجای اینکه به عدالتخواهی او بیندیشند، تصویرش را با چشمانی زیبا و ابروانی کشیده به یاد میآورند؛ این، حقیقتِ امام حسین نیست.
۲-
بودریار، برای اینکه نشان بدهد امروزه دیگر هیچ فاصلهای بین واقعیّت و وانمایی واقعیّت وجود ندارد و در واقع برای اینکه بیان کند اکنون، حادواقعیّت بر واقعیّت اولویّت یافته، مراحلی چهارگانه و تاریخی را ذکر میکند. او، با حرکت در چهار نظامِ «الهی»، «شیطانی»، «جادوگری» و «وانمودگی» شرحی از جایگزینی «وانمودگی» بهجای «نسخهی اصیل» را روایت میکند.
در اینجا با مرحلهی دوّم سر و کار داریم. در این مرحله و در نظام شیطانیست که نشانه، واقعیّتی اساسی را «نقاب میزند» و تحریف میکند: شمایل حقیقتِ صاحبِ آنرا نشان نمیدهد. «شمایلشکن»ها، قهرمانان ایندورهاند. آنها، «ارزش» تصاویر را بهتر از هرکس دیگر درک میکنند و معتقدند که تصاویر، پوشانندهی الوهیّت است: تصاویر، تحریف میکنند و شیطانیاند.
۳-
هرقدر حکومت، خواهانِ مقابله با ـ بقول بودریار ـ حرکت به سمتِ «وانمودهسازی مناسکِ محرّم» است، عزاداران جوان خواهانِ اجرای مناسکی وانمودهاند؛ تا از این طریق، فضای عمومی را به عرصهای برای مقاومت تبدیل کنند. مناسک مذهبی آنها – که وانمودة مناسک اصلیست – دست و پای نظام رایج را میبیندد؛ چراکه «هزل»ی که در مناسکِ جوانان موجود است، فرمانبرداری (انجام مناسک) و تخطّی (انجام آن به شکلی که مطلوب نظام نیست) را همگون میسازد و تفاوتی را که زیربنای داوریست، ابطال مینماید. آنها در واقع از هر وسیلة موجود – حتّی قوانین و هنجارهای اعمال شده از سوی نیروی غالب – برای مقاومت استفاده مینمایند. از اینرو، فرهنگ حاکم، این جوانان را «لاابالی» میخوانَد و شکستن هنجارها را – نظیر شرکت همزمانِ زنان و مردان جوان در مناسک و نوع پوشش در این مناسک مذهبی که در ایران، بنا بر دستورات مذهبی بدحجابی تلقّی میگردد – تقبیح میکند. چندسالیست که آواز مذهبی – مدّاحی و نوحهخوانی – عزاداری جوانان، بسیار پرشور و حرارت و با ضربآهنگ سریع، همراه با حرکات زیاد و از حال رفتن، باعث اعتراض علمای رسمی تشیّع شده است. ضمن اینکه در اشعار آوازهای مذهبی، صفات زمینی و عینی زیاد و اظهار محبّتهای عاشقانه و صمیمانه بسیار به چشم میخورَد.
تصاویر و شمایل ائمه و بزرگان دینی – خصوصاً امام حسین و حضرت ابوالفضل – با صورتهای خیالی زیبا، اکنون مورد استقبال عزاداران جدید است. نیز، کافیست گشتی در شهر بزنید تا خودروهای آخرین مدلِ جوانان را تماشا کنید که بر شیشهی عقبشان با رنگِ قرمز «یا حسین» و «یا اباالفضل» نوشته شده. خوب است سری به فروشگاههای مذهبی بزنید و شمایل و تصاویر دستهجمعی معصومین را ببینید که هر یک ویژگی منحصر به خود را در نقّاشیها دارند.
۴-
اینروزها سیاستِ فرهنگی عزادارای از سوی حکومت عریان شده: برخلاف آنچه به نظر میآید، سیاستگذاران بیش از همه به ارزش و قدرتِ «تصویر» آگاهند و با اجرای سیاستی عریان، استفادهی وانموده از مناسک را پاسخ میدهند. بودریار میگوید اگر با اسلحهای قلّابی به دزدی از فروشگاهی بروید؛ یا اگر ادای دیوانهها را دربیاورید، همان رفتاری را با شما میکنند که با دزد واقعی و دیوانهی حقیقی انجام میدهند. پاسخِ انتظامی و مداخلهی پلیس در مناسکِ محرّم، تداعیکنندهی همین گفتهی بودریار است که اگر بخواهید تفاوتی را که زیربنای قضاوت درست و نادرست است، از بین ببرید با واکنشی سخت مواجه میشوید. اینجاست که پلیس، به میدانِ مردمیترین تجمّع مذهبی وارد میشود.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
بسا بي ربط بود.
ع.ا. | January 25, 2007 08:54 PM
راجع به شمايل ها من موافقم.. البته نظر مبسوطم را وقتي ايميلت را مشاهده نمودي ميگويم: به اين ميگويند سايبر بده بستان
----
یا شاید هم گروکشی سایبر! :))
آزاده | January 26, 2007 02:09 AM
قرائت رسمی با اتکا با اتوریتهاش خطمشیی اعتقادیی "امت" را روشن میکند و باقی قرائتها را پسمیزند. در مورد اخیر نیز این اتفاق رخ داده. اما نکتهی در این مورد این است که قرائت رسمی نه قرائتی متضاد با خود که تداوم قرائت خود و نتیجهی ناگذیر قرائت خود را کنار میزند و سانسور میکند و این مورد بسیار بدیعی است. در این مورد خواهم نوشت. لینک داده شد.
ابوالفتحی | January 26, 2007 12:14 PM
به ا.ع:
خب حق داريد. ديده ام گاهي درک بعضي نوشته هاي پويان عزيز براي بعضي ها سخت مي شود. آن وقت آن بعضي ها فکر مي کنند نوشته بي ربط است. اما اشکال از جاي ديگري ست...
در غير اينصورت، وقتي مطلبي را مي فهميم و فکر مي کنيم واقعا بي ربط است بهتر نيست براي ادّعايمان دلايلي هم بياوريم؟!!!
-----
۱. شرمنده میفرمایین! :)
۲. من هم موافقم که اگه واسه ادعامون همیشه دلیل داشته باشیم، بهتره.
sima | January 26, 2007 11:02 PM
درود
این ایام تسلیت باد.
از این حکومت ها کارهای عجیب بر می آید. آن خنگام که رضا خان در بازار راه می رفت و کاه بر سر می ریخت دیگر از این پر مدعیان چه توقع ؟
از طرفی من نمیدانم براستی این شمایل را از کجایشان خلق می کنند. ولی نون بعضی ها را آجر نمودند.
شاد زی
شاید اینگونه باشد.
آلکس | January 27, 2007 11:59 AM
با نظر حکومت موافق نيستم. عکس در گام اول -اولين نگاه پس از اينکه سالهاست بي تصوير با کسي شناس هستيم- شايد گرد و غبار تقدس را پاک کند اما بعد از آن مدام شروع مي کند به باز سازي تقدس. اين مسئله نيازي به کاوشي روانشناختي دارد.
اما در عين حال اين سوال براي من مطرح ميشود کارکرد مفهوم وانموده در تصوير غير مذهبي آيا تفاوتي دارد با نوع غير مذهبي اش؟
هادي | January 27, 2007 03:22 PM
۱. سلام
۲. از خيلي از نکات توي اين نوشته تان خوشم آمد: دقيق نگاه کرده ايد.
۳. [...]
----
سلام :)
۲. ممنونم :)
۳. ایمیلی جواب میدم :)
مهرنوش | January 27, 2007 03:44 PM
پس به نظر شما حکومت در مرحله ی بعدی با موسیقی های تند و بدعت های اخیر در مورد عزاداری ها مخالفت خواهد کرد؟ اگر بله، پس چگونه فردی مثل هلالی توسط قدرتمندترین فرد به رسمیت شناخته شده؟
-----
اتّفاقاً هلالی خیلی هم محبوب قرائت رسمی نیست. این شمارهی همشهری جوان یه مصاحبه باهاش داره که فکر کنم بد نباشه بهش نگاه کنی. :)
Sina | January 28, 2007 03:48 PM
سلام . چند بار اومدم نظر بدم نشد !
نظر که نه ...
الان اگه بگم ميگيد ديگه حالا چرا...
همشهري من براي وبلاگم نياز به عکس امامزاده نور داشتم توي سرچ گوگل وب شما و بعد هم عکس امامزاده رو ديدم و با اجازتون ازش استفاده کردم ..
اينجا اگه از اون شکلک هاي خجالت داشت من خيلي ازشون ميتونستم بهره ببرم ..
اميدوارم عذر منو بپذيريد و عفو بفرماييد..
شاد باشيد و عبادات مورد قبول درگاه حق..
يا علي
-----
خواهش میکنم. با ذکر منبع ایرادی نداره :)
delaram | January 28, 2007 11:42 PM
در مورد موضوع بحثتون هم بايد بگم نميشه کاري کرد اين شمائل شده جزء اعتقادات مردم ...
وقتي که مداحي ها .. ن.وحه ها و مرثيه ها همه از چشاي قشنگ عباس و قد رشيدش ميگه و مژگان سياهش .. وقتي از ابتدا با همين چيزها اعتقداداتي موروثي به اين مردم رسيده با برداشتن شمائل و سنچ و طبل و علم هيچ کاري نميشه کرد ..
کاش حسين را با يا حسين و حس ناب بندگي به ياد بياوريم و عباس را در رشادت نه در شمائل و ...
يا علي
delaram | January 28, 2007 11:47 PM
اولین باریه که دارم برای شما کامنت می ذارم . مطالب خوبی می نویسید . من پارسال درباره ی مداحی های جدید تحقیق جامعه شناسی هنر داشتم . دو نفر دیگه از بچه ها در مورد شمایل . نتایج جالبی به دستمان رسید . می دانی من مسئله را در این می بینم که فاصله میان حکومت و مردم انقدر زیاد می شود که هر موضوعی یک مقاومت محسوب می شود ، مسئله بدون نظارت تا حد یک بحران پیش می رود و بعد هم به شدید ترین گونه سعی درخفه شدنش می کنند. اگر موضوع نسل ها در دنیای پیشرفته زمانش سپری شده در جامعه ی ما هنوز تازه است و بی بررسی . در هر حوزه ای در ایران به نظر من هنوز دو ساختار پایدار و مستحکم حاکم است یکی سیاست و دیگری ساختار نسلی .
( تازه این کار را شروع کردم تا راه بیفتم راه دارم ، خوشحال می شم سری به www.talfiigh.blogspot.com بزنی )
-----
ممنونم از نظرتون. حتماً سر میزنم. :)
مرسده | January 29, 2007 02:48 PM
ضمن تاييد حرفاي خانم مهرنوش طبري بايد بگم من هم با اين عبارات موافقم.
یه دوست | January 29, 2007 03:23 PM
نوشتهی خوبی بود. اما به نظر من یه سئوال اصلی رو از قلم انداخته بود که جوابش میتونه تو پیش بردن بحث نقش محوری بازی بکنه: این که مقابله با شیوههای مرسوم عزاداری (نصب شمایل) - چیزی که سالهاست تو این مملکت رایجه- چرا در این زمان و چرا امسال با مخالفت حکومت مواجه شده؟
اصلا نمیخوام منکر مساله ای بشم که تو بهش اشاره کردی. فقط حس میکنم جای برخی تحلیل ها این جا خالیه: اگر بخوایم نظری تر سئوال رو مطرح کنیم، شاید بتونیم پله پله این جوری پیش بریم که اول بپرسیم حکومت ها در ایران تا به حال چه موقع و چطور تلاش کردن حساب دین رو از خرافات و عرفیات جدا کنن؟ آیا این فرضیه درست نیست (فعلا به نظر من درسته البته!) که علی رغم همراه بودن رویکردهای ایدئولوژیک مذهبی با ادعای خرافه زدایی و عرف ستیزی و رسیدن به یک حقیقتِ از نظر پوشیده شده، حکومت مذهبی ایران تا به حال از جنبه هایِ به خرافات و عرفیات آغشته شده ی دین برای تثبیت قدرتش استفاده کرده؟ پس به این ترتیب مخالفت امسال حکومت با نصب شمایل رو چطور باید توجیه کنیم؟ اون رو ناشی از چیز جدیدی (مثلا نوعی سکولاریزاسیون) در مراسم عاشورا ببینیم که تو سالهای اخیر توسعه پیدا کرده و با خارج کردن این مراسم از کنترل، منافع طبقه ی حاکم رو به خطر انداخته؟ (تا به این حد که علی رغم دشواری ها و پیچیدگی هایی که براشون ایجاد می کنه، در این حوزه عملا با شیوه های رایج عزاداری در بیفتن؟ چیزی شبیه مراسم چهارشنبه سوری؟ پس چرا در اون مورد جریان در جهت معکوس پیش می ره؟ - هرچند باید منتظر بود و دید). یا ممکنه بتونیم در این زمینه فشارهای خارجی و به طور خاص جریانات ضد شیعه در جهان اسلام رو به این جریان ربط بدیم؟ - جریاناتی که شیعه رو با اشاره به اعمال عجیب و غریبی مثل حمل علم و دخیل بستن و شمایل نگاری و مقبره پرستی، انحرافی در دین پیامبر خدا می دونن.
جواب این سئوال ها به نظرم مهمه چون احساس می کنم موقع تطبیق دادن بحث های بودریار با قضیه ی شمایل نگاری در مراسم عاشورا، ممکنه ما رو با خودش به جای کاملا متفاوتی با تحلیل های تو ببره: دقیقا مطمئن نیستم اما مثلا به این جا که کل مراسم عاشورا رو با این شیوه (نصب شمایل و حمل علم و ...)، نوعی جادوگری بدونیم که به شکل فعلیش، پایه های حکومت رو تقویت می کنه و حکومت و به تبع اون پلیس هم با اون همراهه، منتها به دلیل مواجه بودن با برخی چالش های خارجی، صرفا مجبور به اعلام موضع رسمی در این خصوص شده که نصب شمایل ممنوع! در این صورت ورود پلیس به میدان مردمی ترین تجمع مذهبی، اون جور که تو گفتی به دلیل زیر سئوال رفتن زیربنای قضاوت درست و نادرست در این مراسم نیست. به این معنی مراسم عاشورا - در سطح کلان- بیشتر جنبه هایی از یک ائتلاف بین فرهنگ عامه و فرهنگ رسمی ایدئولوژیک رو در خودش نشون می ده تا جنبه هایی از مخالفت و مقاومت رو (هر چند به هیچ وجه نمی شه منکر جنبه های مقاومت در سطوح خردترش شد).
امیدوارم باز در این مورد ازت بخونیم.
ضمنا ممنون که احتمالا اینو خوندی!
-----
ممنونم از نظرات خوبت... سر فرصت میگفتگوییم!! :)
بابک | January 29, 2007 04:01 PM
سلام
خب !من فكر مي كنم بسيار زيبا از نظريات بودريار در مورد محرم و كارناوالهاي آن بهره برده ايد . من خودم در يك وضعيت بينا بيني قرار دارم . هنوز نفهميده ام كدام درست است و كدام غلط .
به مقابله با مر حله دوم اعتقاد دارم و در امتداد آن با مقاومت و سعي در قابل حس بودن ِ يك چيز ِ عظيم .
مثال آخرتان مصداق عيني بود و يك انتخاب بسيار زيبا و به جا .
ولي كلن خيلي جالب است كه اين دولت خودش شروع مي كند و جايي كه مي بيند كنترلش از دستش خارج شده يك دفعه همه چيز مي شود «اخ» و كاسه كوزه ها سر ِ جوانان ِ لاابالي (!) مي شكند .
باز هم ممنون از ديد ت و تحليل فرانگرت .
درود
.
---
ممنونم :)
مسعوده | January 29, 2007 08:21 PM
سلام. از آخرين نوشته شما خواندم و رفتم تا رسيدم به اعترافات يلداي شما. قلم رواني داريد.
من تصور ميکنم اين اقدام حکومت همچنين ممنوعيت حرکت علم ها در شهر به دليل معقول نشان دادن خود بود. حکومتي که با خرافه و تحريف مبارزه مي کند اما در آن بچه هاي يک ساله را به مهديه تهران مي برند و آن مراسم تاسف بار را اجرا مي کنند و از تلويزيون هم پخش مي کنند.
و در اين زمينه نکته ديگري که به ذهن مي رسد نمايش قدرت بود. همه ما مي دانيم که علم قدمت بالايي لااقل در تهران دارد. و اينکه يکباره و بدون هيچ تبليغ و آماده سازي حرکت آن را ممنوع کردند نيز جاي بحث دارد و نشان از قدرت بالاي حکومت دارد.
مریم | January 30, 2007 12:46 AM
با اجازه به وبلاگتون لينک دادم
-----
ممنونم :)
مریم | January 30, 2007 12:50 AM
پویان جان وقت کردی مطلب دکتر آشوری رو هم درباره شمایل بخون. البته بهانه نوشتن ایشان درباره این موضوع ربطی به این بند و بساط محرم و صفر نداره.
راستش این بند و بسط فقط یه چند روز و شبی من رو از آرامش خونه محروم کرده و کلی عقب افتادم از کارام. :-((
لینک مطلب دکتر آشوری:
http://ashouri.malakut.org/archives/2007/01/post_39.shtml
-----
ممنونم :)
سعید راعی | January 30, 2007 02:58 AM
من با کل این بحث موافق نیستم. به نظر من ساختار این اندیشه دارد واقعیت و سطحی بودن خودش را نمایان میکند. ما ملت ساده، کم سواد، بی نظم، سطحی و آسان فریب خور که عقل مان به چشم مان است، به فرض هم اگر حسین و ابالفضل و یارانشان انسان های آزاده یی بوده اند اینجا نه به خاطر آزاده گی شان برای مان مشهور شده اند که به خاطر هیبت، مظلومیت و مولفه های اسطوره ای و تقدس شان مشهور و بزرگ شده اند وگر نه آزادگی انسان برای این حکومت سم است. و بد نیست ریشه ی این عزا داری ها و تقدس نمایی ها را هم می گفتی که از دوران صفوی رایج شده است و بد نبود می گفتی که فقط یک دهم مسلمانان دنیا این رسوم غلط را دارند و باقی مسلمانان این عده قلیل را بت پرست و رفوضه از دین می دانند. و من فکر می کنم که این رسم دارد تبدیل به یک تفریح می شود و این برای جامعه ی سرخورده و بی تفریح ما خوب است. پس زیاد سخت نگیر برادر. بگذار اراده ی عمومی از شرایط موجود تاثیر بپذیرد و تقدس تبدیل به تفریح شود، بگذار برخیزد مردم بی لبخند!
-----
دوست من، برداشت متفاوت شما برای من محترمه. امّا تعجّب میکنم با اینکه کلّاً با این بحث موافق نیستین، چطور این همه نظر دادین. نظراتی که البتّه من هم با بعضیهاشون موافق نیستم.
در هر صورت ممنونم.
سپهر | January 30, 2007 08:15 AM
اوه اگر می دانستم پس از بررسی قابل مشاهده خواهد بود نظر نمی دادم. این خودش نوعی سانسور است
-----
قصد من سانسور نیست. جلوگیری از اسپمها اوّلین دلیل و پیشگیری از مزاحمتهایی که تاریخچهشان موجود است دلیل دیگر این کارم است.
سپهر | January 30, 2007 08:17 AM
۱- روش و موضوع بحث رو ميپسندم اما نبايد جذابيت اين بحث (لااقل در جامعه شناسي) سبب بشه که يک امر بسيار مهم رو فراموش کنيم...همون چيزي که توي سرشک در موردش نوشتم (و البته اين نوشته راز رو هم لينک داده ام)
۲- به نظر مياد که تو اين بحث چيز مهمي از قلم افتاده: اصولا زبان بيان و ارائه دين زياني تصويري/اسطوره اي بوده که در همان دوره الهي نيز رونق خاصي داشته و اصلا خود بنيانگزاران دين هم نميتونستند به جز اين زبان اسطوره ساز چيز ديگري رو انتخاب کنن: چه کسي به عباس گفت قمر بني هاشم؟ يا مثلا اين گنبد و گلدسته يا کعبه چه تفاوتي با شمايل داره؟؟؟ (جدا از نشانه شناسي سطحي که در اين مورد منظورم نشانه شناسي قدسي هستش)
۳- موضوع اينه که به نظر من اين چيزي که شما به نام وانموده سازي مناسک محرم نام ميبريد دقيقا ادامه همون چيزي است که محرم و عاشورا و کل اسلام رو پايه گذاري کرد. اين چيز جديدي نيست و هر چند تغير فاز مشهودي وجود داره اما نبايد انکار کرد که زبان همان زبان اسطوره سازه....اصلا شايد بشه گفت که چنين روندي که در دين اسلام وجود داشته (يعني از پايه گزاري تا الان) خودش آبستن همچين چيزي بوده...فقط اون زمان (ابتداي اسلام و زمانه جون گرفتنش) زبان به نفع سياستمداران (پايه گزاران/مروجان) چرب بوده و حالا به نفع جوانان و به قول شرعي ها : افراد لا ا بالي! (که همين نامگذاري ميتواند سويه اصلي قدرت را مشخص کند: خوب و قدسي و نيک و خير همگي در دست سياست و قدرت حاکمه بوده و هست)
۴- من فکر ميکنم که تو اين نوشته يک ديدگاه مذهبي بعد مهمي از قضيه رو پوشونده (که بهش اشاره کردم) و به همين سبب اين بحث رو ناقص کرده. که البته نکته مثبت اش اينه که جاي فراواني رو براي بحث و جدل باقي گذاشته.
۵- خوش باشي.
-----
ممنونم :) من هم مخالف نیستم که همه چیز تصویر بوده. امّا تصویر یه دورهای بازنمایی واقعیّت بوده. بنظرم تفاوت اساسی بین تصویری که به صورت سنّتی در دین وجود داشته و تصویرهای وانمودهی فعلی وجود داره.
سرشک | January 31, 2007 12:24 AM
خيلي وقته نظر نذاشتما!/ميگم شما مقاله هاي درخواستي هم مي نويسين؟!من سوال دارم!/چقدر هم واقعا نظر نوشتم!
-----
تا سفارشدهنده و پرسندهاش کی باشه؟! :) نوید خان اگه باشن، ... خب... ;)
navyd | January 31, 2007 12:40 AM
چه حالي داد!نويد خان؟!؟!؟!چيزه!شايد سوالم به درد مقاله نخوره،اگه نخورد بگيدا!فيلم خوب چه فيلميه؟اين هم اگه جواب بديد خوبه: وظيفه ي هنر چيه؟
-----
نوید خان!
خب... فکر کنم گفتگوی بیشتری رو میطلبه. خیلی بستگی داره به اینکه چه جوری (یا بقول معروف در چه پارادایمی، با چه عینکی) بهش نگاه کنی. یا باید یه وقت مشترک پیدا کنیم و در موردش صحبت کنیم، یا اینکه فعلاً یه چیزایی معرفی کنم که بخونی. :) تا اینکه بجای من خودت، مقاله رو بنویسی. بهتر نیست!؟ :)
navyd | February 1, 2007 03:37 AM
هلالی اگر محبوب قرائت عمومی نبود پس چرا برای رهبری(فکر می کنم سال قبل بود) قرائت کرد؟
-----
سؤال خوبیه. مثلاً میشه پرسید چرا پارسال شام غریبان، هلالی رو آوردن و در میدون محسنی برنامه اجرا کرد. یا چرا هلالی در خیلی از مدّاحیهاش اسم رهبر رو میاره...
Sina | February 1, 2007 12:01 PM