« یکسالگی هزارتو با تمِ نوشتن | صفحه اصلی | شرحی برای یک خبر »
هویّتهای مفصلبندیشده
خلاصهی کتابِ جدید آمارتیا سن ـ «هویّت و خشونت» ـ را که در نیلگونِ «زمانه» شنیدم و دیدم، یادِ مفهومِ «خودِ مفصلبندیشده»ی استوارت هال افتادم. سن، میگوید که انسانها در بسیاری موارد هویّتهایشان را انتخاب میکنند و در ضمن در مواقعی خاص، از میان هویّتهای چندوجهی و چندبعدیشان یکی بارز و برجسته میشود.
هال همینها را در مفهومِ «هویّت (یا خود) مفصلبندیشده» خیلی خوب نشان میدهد. او معتقد است که هویّتها خیلی وقتها متناقض هستند و بنابراین، همدیگر را میانبر میزنند یا جابهجا میکنند. مثالی که هال میآورد، خیلی جالب است. او، کلارنس توماس (رییس عالی دادگاهِ آمریکایی-آفریقایی با عقاید سیاسی محافظهکارانه) را مثال میآورد که از سوی انیتا هیل (زنِ سیاهپوست و همکارِ پیشینِ قاضی توماس) به آزار و اذیت جنسی متّهم شده بود. هال، میگوید که دیگرانی که از حادثه مطّلع میشدند بسته به اینکه کدام وجه هویّتیشان را بارز و هویدا میساختند، واکنشهای متفاوتی نشان میدادند.
بعضی سیاهپوستها به خاطر زمینههای نژادی از توماس حمایت کردند؛ دیگران، با استدلالهای مربوط به امور جنسی در مقابلش ایستادند. زنان سیاه، بسته به چربیدن «سیاه» یا «زن» در هویّتهایشان تقسیم شدند. مردانِ سیاه هم بسته به جنسگرابودن یا لیبرالبودن، تفکیک شدند. مردانِ سفید هم نه تنها بسته به دیدگاه سیاسیشان که بسته به تعیین هویّتشان تقسیم شدند. مهم این بود که در تعیین هویّتشان، جنسگرابودن غلبه داشت یا نژادگرا بودن. زنانِ محافظهکار سفیدپوست، از توماس حمایت میکردند، نه تنها به خاطر زمینههای سیاسی، بلکه به خاطر مقابلهشان با فمینیسم. سفیدپوستهای فمینیست ـ اغلب آزاداندیش در مورد نژاد ـ به دلیل موارد جنسی در مقابل توماس جبهه گرفتند. و به این دلیل که قاضی توماس عضو سرآمدان قضایی و انیتا هیل، در زمان شایعه، کارمند میانی بود، موضوعاتی مرتبط با موقعیّت طبقهی اجتماعی هم در این مباحث دخیل بود.
همهی اینها ریشه در این موضوع دارند که به قول لاکلاو هیچ پیوند اجباری بین مفاهیم گفتمانی وجود ندارد. پیوندهای ساختگی، موقّتی هستند. این مفاهیم، با پیوندهای ضمنی یا آشکاری که از سوی قدرت، یا سنّت پدید آمدهاند، در مجاورت هم قرار گرفتهاند و اصطلاحاً مفصل زده شدهاند. مفهوم مفصلبندی اشاره میکند که میتوان به آن جنبههای زندگی اجتماعی (برای مثال هویّتها) که به آنها به عنوان امور ابدی و واحد فکر میکنیم، به مثابهی تثبیت ویژهی موقّتی حاصل امر تاریخی یکتا یا بستار معنایی دلبهخواهی بیندیشیم.
هال اشاره میکند که مفصلبندی ارتباطیست که میتواند یکتایی دو مؤلّفهی متفاوت را در وضعیّتی عینی پدید آورد. یگانگی آشکار هویّت در حقیقت، مفصلبندی مؤلّفههای مجزّا و متفاوت است که تحت شرایط فرهنگی و تاریخی دیگر، ممکن بود به طرق دیگر مفصلبندی شوند. از آنجا که هیچ پیوندِ خودبهخودی بین گفتمانهای هویّت (طبقه، جنسیّت، نژاد، سن و ...) وجود ندارد، آنها میتوانند به شیوههای گوناگون به هم پیوند زده شوند. بنابراین، همهی مردانِ سفیدپوستِ طبقهی متوسّط در هویّت و هویّتیابی مشابهی سهیم نیستند؛ همانطور که همهی زنان سیاهپوستِ طبقهی کارگر.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
kheyli ziba neveshtitid
leili | January 19, 2007 04:38 PM
سلام
مثل اينکه تو هيچ وب لاگي نظر نمي نويسي مگر...
من منتظر بودم
حسین سرفراز | January 19, 2007 10:01 PM
چندمین بار است که از وبلاگتون دیدن میکنم .
خیلی کارشناسانه و هنرمندانه نگارش میکنید سعی میکنم از این به بعد
وقت بیشتری را مطالعه و اظهارنظر اختصاص بدهم
موفق باشین
محیا | January 19, 2007 11:47 PM
مثل هميشه ،موشکافانه و تفکر برانگیز!
در ضمن برای تبرک جدیدت ،زیباست.
موفق باشی
-----
ممنون :)
لیلا | January 20, 2007 12:33 PM
وقتي شما با چنين قضاياي برخورد مي كنيد چنين تحليلي در مورد خود شما صادق است. يا شما استثناييد. فكر مي كنم عده اي استثنا هستند.
بنيان هاي اعتقادي برخي گفتمان ها رو کاملن دگرگون مي کنن. گفتمان خاص شما تحليلي ارائه مي ده برآمده از يک پيش انگاشته خاص. اگر من برخي بنيان هاي شما رو عوض کنم ديگه چنين نظري نخواهيد داشت. البته هر کسي خودش رو بيان مي کنه. اما انسانها سطح بنيادين انديشه هايشان را -مخصوصا اگر فيلسوف نباشند- هميشه در ادراک پديده ها مد نظر قرار نميدن. پس اتفاقي که مي افته اينه که نظريه هويت هاي مفصل بندي شده رو در يك تحليل پسا بنياديني -كه عوامل زيادي در پذيرش آن از جمله پيش زمينه از نويسنده- قبول مي كنند. حالا پيدا كنيد پرتغال فروش را...
-----
گرفتم چی میگین... بذارین فکر کنم :)
هادي | January 20, 2007 03:15 PM
پسرم چرا اس ام اس مشهدي ها رو جواب نميدي؟
-----
بله!؟!؟
همیشه ایمیل راه سادهتری برای تماس با فرزندتان بوده. تلفن و اساماس یه خرده دیریاب و دشوارساز است برای پسرتان!
آزاده | January 20, 2007 08:35 PM
سلام،
متن شما را خواندم، خوب بود . حالا سوال من این است که شما چه نتیجه تحلیل و کاربردی از مفهوم هویت مفصل بندی شده هال گرفتید . زیرا به نظر من تا زمانی که تئوریها و نظریات مختلف را به طور عملی و عینی مورد استفاده قرار ندهیم و از آنها برای تجزیه و تحلیل واقعیت جاری در جامعه سود نبریم، آن تئوریها برای ما ارزش چندانی نداشته و دانستن یا ندانستن آنها برای ما چندان فرقی نمی کند. اساسا هنر یک دانشمند استخراج واستنباط قضایا و احکام عملی، برای تحلیل یک واقعیت خاص از دل تئوریهای عام است . حال بهتر است که به جای کاربرد واژه ها و جملات درهم تنیده و مبهم، وضعیت موجود در ایران را بوسیله تئوری هال مورد کند و کاو قرار دهیم .
ببخشید که صحبتم کمی طولانی شد . با تشکر از شما
-----
کاربرد این مفهوم که فراوونه. ولی مثالی که خود هال میزنه، بنظرتون یه کاربرد همچین مفهومی نیست؟ منظورم همون مثال در مورد توماس و هیله.
بی نام | January 21, 2007 11:49 AM
سلام
خلاصه و طرح جالبي بود از هال ،در اين واقعيت كه روابط و هويتها مفصل بندي شده اند طوري كه حتي پارادوكس دارترينشان قوت مي يابد در اين مايع مفصلي خوب حركت كند حرفي نيست . بارز است كه هر كدام از ما نه يك «هويت» كه كثرتي از «هويتها » را دور هم گرد آورده ايم كه در گذشت زمان و با در نظر گرفتن محيط اطرافمان (آن چه بيشتر حكم مي كند) آنرا به فرديتي بي مايه بدل كنيم و باقي مفاصل را بچرخانيم تا روزي ديگر انتخاب شوند
انتخاب هويت دراين پارادوكس موضوع جالبيست كسي مي تواند فاشيست باشد يا ليبرال بسته به اينست كه از كدام منظر نگاهش كني . نشسته باشي در گود يا از بيرون آنرا نماينده يك مكتب معرفي كني . ممكن است مثلن من يك سياه باشم ، اينجا سياه بودنم مي چربد وقتي بروم بالاي منبر و نماينده باشم چيزي كه عيان است اينست كه من سياهم . و هويتم اينست .
گمان مي كنم هويتهايي كه ساخته مي شوند يا انتخاب مي شوند دقيقن حاصل انتخابهاي خودمان در اين مفصل بندي نيستند . مفصل جايي نمود ميابد كه هويتهاي منتخب ما بنابر ملاحظاتي نياز به مخفي شدن داشته باشند.
جايي كه من به آن «گفتگوي هويت» مي گويم .در اين گفتگو وزن بيشتري به يك هويت نسبت به هويت ديگري مي دهيم .
هنوز خلاصه كتاب سن را نخوانده ام و لي مي رويم كه بخوانيم . خيلي زيبا بود ممنون .
مسعوده | January 21, 2007 03:03 PM
هر فرد ، واحد ، ويژه ، تقليلناپذير است و هر فرد همزمان مضاعف ، متكثر ، بيشمار و متنوع . اما آيا هميشه ميتوان بين هويت چندگانه ارتباط دو سويه و جند سويه برقرار كرد ؟ گاهي اوقات يك هويت ميتواند سالها حضوري پنهاني ، ناديدني و واپسزده در درونمان داشته باشد و از چرخه ارتباط بگريزد و به قاعدهبازي تن ندهد ، در اين موقع است كه بيماري دوگانگي يا چند شخصيتي و .... ظهور مي كند . اگر نظر من را در مورد اين نظريه و بسطش در جامعه ايران بخواهيد ، انسان ايراني در شكلدهي ارتباط بين لايههاي هويتي خود ناتوان است ، و نميتواند ناهماهنگي دروني خود را يك سامان بيروني دهد . البته نميخواهم از بحث شما بيش از اين منحرف شوم و لي خيلي خوب است اگر شما اين بحث را ادامه دهيد با رويكردي به انسان و هويت ايرانيان . متشكرم
-----
ممنون از نظر در خور تأملتون :) چشم.. سعیم رو میکنم. موضوع جالبیه.
ريتا | January 22, 2007 01:32 PM
دوباره سلام
سوال:آیا هویت یک فرد یعنی مجموع هویت هایی که زیر چتر یک انسان جمع می شوند، چیزی جز مجموعه نقشهای فرد(role) یعنی مجموع انتظاراتی که دیگران از فرد دارند، هست؟
آیا هویت ما جز نگاه دیگران نسبت به ما، چیز دیگری است؟
(من فکر می کنم که نیست)
-----
سلام و ممنون از توجّهتون:)
با این بخش که هویّت ما تحت تأثیر تعریف دیگران از ماست، موافقم. امّا بیشتر از این، فکر میکنم که هویّت موضوعی گفتمانیه و در گفتمان شکل میگیره.
شاید بشه سر فرصت بیشتر شکافتش و پیش رفت.
بی نام | January 22, 2007 04:25 PM
سوال بعد: فکر می کنید گفتمان جاری حاکم بر ایران چگونه گفتمانی است؟
ریشه اش در کجاست؟ از کجا آمده است؟
-----
سلام :)
یه پیشنهاد خوندن این کتابه:
تطورات گفتمانهای هویتی ایران: دکتر کچوئیان؛ نشر نی
و نگاه کردن به این کتاب:
مشکلهی هویّت ایرانیان امروز؛ فرهنگ رجایی؛ نشر نی
بی نام | January 22, 2007 05:30 PM