« پراکنده؛ بسا بسیار پراکنده | صفحه اصلی | از فرهنگِ سیاسی ویدالوسکی تا شازده خانوم ستّار! »
مطالعات فرهنگی چه نیست؟
در آستانهی سالِ تحصیلی جدید،
برای همکلاسیهای جدید و خوبم: رضا، هدی، مهدی و امین عزیز و دیگرانی که احتمالاً نمیشناسمشان ـ بهاین امید که بهزوری افتخاری آشناییشان را پیدا کنم.:)
سینا میگفت وقتی در رشتهی «برنامهریزی رفاهِ اجتماعی» پذیرفته شدم، در برابرِ پرسش «چه کاره میشوی؟» میگفتم «شهردارِ تهران»! معمول است وقتی در رشتهای که دیگران نامش را کمتر شنیدهاند پذیرفته میشوی، بسیار میپرسند که «خب، مبارکه... ولی چی هست حالا رشتهات؟»
روزهای اوّل در دانشگاه، خصوصاً در دانشگاهِ علّامه ـ که همان آغاز، صفر واحد «مقدّمات مطالعات فرهنگی» ارائه میشود ـ پاسخهای مشابه و تکراری فراوانی در جواب «مطالعات فرهنگی چیست؟» دریافت میکنی. از جمله اینکه مطالعات فرهنگی، بینارشتهایست؛ انتقادیست؛ جنبهی سیاسی دارد؛ موضوعش فرهنگ در دوره و جامعهی معاصر است و به فرهنگِ همهپسند، علاقهمند و از ایندست. کموبیش از خاستگاهها، تطوّرات و پارادایمهایش میگویند و اینکه چه شد «مطالعات فرهنگی» به اینجایی رسید که حالا هست.
همهی اینها خوبند و درست. ولی باید همیشه خاطرمان باشد که مطالعات فرهنگی چه نیست؟ اینطوری شاید بهتر بفهمیم که وسطِ بازارِ شلوغِ رشتهها و دیسیپلینهای فراوان ما چه کارهایم؟ «توبی میلر» دستهبندی قشنگی ارائه کرده... با اینکه «دوتاییهای متضاد» یکی از دشمنانِ سرسخت ما هستند، شاید دوتاییهایی که این پایین آمده، کمکمان کند بفهمیم مطالعات فرهنگی چی هست/چی نیست:
خاطرمان باشد مطالعات فرهنگی «مردمنگاری» هست؛ ولی «انسانشناسی جسمانی» نیست. «تحلیل متنی رسانه» هست؛ ولی «فرمالیسم ادبی و ادبیات نخبهگرا» نیست. از «نظریهی اجتماعی» استفاده میکند؛ ولی کاری به کار «رگرسیون و تحلیلهای مبتنی بر سریهای زمانی» ندارد. «مطالعات علم و فناوری» در دستور کار رشتهمان هست؛ ولی «ریاضیات و زمینشناسی و شیمی» ربطی به ما ندارند. «اقتصاد سیاسی»؟ بله، حتماً! «اقتصاد نوکلاسیک»؟ نه! «جغرافیای انتقادی» به ما مربوط میشود؛ ولی «برنامهریزی» نه. از «روانکاوری» خیلی استفاده میکنیم؛ ولی، با «نظریهی انتخاب عقلانی و روانشناسی شناخت» چندان کاری نداریم. «هنر پستمدرن» را مطالعه میکنیم؛ ولی، رشتهمان «تاریخ هنر» نیست.
مطالعات فرهنگی، «معماری انتقادی» را دوست دارد؛ ولی، «مهندسی و پیمایش و مسّاحی کمّی» را دوست ندارد. به همینترتیب، به «محیطباوری» علاقهمندیم؛ امّا، به «توسعهی صنعتی» نه. «فمینیسم»ها را در مطالعاتمان دخیل میکنیم؛ ولی «بیولوژی انسانی» را نه. نظریههای «کوئیر» به ما مربوط میشود؛ ولی «کجرفتاری» نه آنقدرها. هرچند به نظریّههای «پسااستعماری» علاقهمندیم، رشتهمان «ادبیّات جهان» نیست. از «فلسفهی قارّهای، ساختگرایی و پساساختگرایی» خیلی خوشمان میآید؛ ولی از «فلسفهی تحلیلی» دلِ خوشی نداریم! هرچند به مطالعهی «موسیقی همهپسند» خیلی علاقهمندیم؛ رشتهمان «موزیکولوژی» نیست. بسیار از «نشانهشناسی اجتماعی» استفاده میکنیم؛ ولی با «زبانشناسی صورتگرا» کاری نداریم. به «مد و فَشِن» علاقهمندیم؛ ولی کارمان «طرّاحی تکنیکال» نیست. بیشتر به «تاریخِ اجتماعی و فرهنگی» علاقهمندیم تا «تاریخ سیاسی» و هرچند با نگاهی انتقادی با «بهداشتِ عمومی» برخورد میکنیم، «آموزش پزشکی» ندیدهایم! «مطالعات انتقادی حقوقی و نژادی» را دوست داریم؛ ولی، به «آموزش حقوقی» کاری نداریم و دستِ آخرِ درست است که «مطالعهی خردهفرهنگها» در مرکز توجّهمان است؛ ولی، مطالعهی «گروهِ بهرهور» در حوزهی علایقمان نیست.
آخر سر برای تقویت هویّت رشتهای-حرفهایمان، دست به تخریب دیگران بزنم و بگویم که هرچند «مطالعات فرهنگی آهنرباست»، ولی طبیعیست که هر «خَس» و «خاشاکی» را جذب نکند! ;)
پ.ن.۱. اگر میتوانستم جدول بکشم؛ اینقدر زحمتتان نمیدادم و همهی این دوتاییها را میگذاشتم در دو ستونِ جدولی فرضی؛ زحمتش را حالا خودتان بکشید!
پ.ن.۲. با کمکِ هم مدخل «مطالعاتِ فرهنگی» در ویکیپدیای فارسی را سر و سامان بدهیم. اگر کار با ویکیپدیا را نمیدانید، پیشنهادهایتان را برایم بفرستید تا اعمال کنم.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
زمانیکه دردانشگاه بیرمینگام انگلستان تحصیل میکردم یک کلاس با استوارت هال گرفتم که از پیشگامان مطالعات فرهنگی در انگلیس بود. با اینکه بعد ها در آمریکا در رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل، جامعه شناسی و اقتصاد سیاسی ادامه تحصیل دادم، اکنون به این باورم که در علوم اجتماعی هیچ رشته ای پایه ای تر از «مردم شناسی» نیست بویژه اگر کسی بخواهد با فرهنگ و مطالعات فرهنگی دست و پنجه نرم کند. در کلاس هایم با ادوارد سعید نیز باین نتیجه رسیدم که فرهنگ و نقد ادبی چقدر در هم تنیده اند.
برای آشنایی با زوایه های دید گوناگون این دیسیپلین به کاتلوگ دپارتمانهای دانشگاهی زیر مراجعه کن.
http://www.answers.com/topic/centre-for-contemporary-cultural-studies
http://www.pitt.edu/~cultural/master_courses.html
http://culturalstudies.gmu.edu/curriculum/curriculum.html
http://www3.georgetown.edu/grad/cct/academics/6338.html
http://www.unc.edu/depts/cultstud/pdfs/abcfall2006.pdf
http://www.unc.edu/depts/cultstud/pdfs/grad_fall2004.pdf
http://igcs.binghamton.edu/
Comment | September 19, 2006 10:53 PM
به تر نيست کمي در مورد نشت نشا توضيح بدي؟! گر چه خيلي بحث قديمي اي هست ولي باز هم ارزش خود را دارد و خوش حال مي شم نظرت رو بدونم (گر چه فک کنم قبلن نظرت رو گفته باشي!!)
-----
اگر احساس کردم حرفی برای کفتن دارم، میگم. :)
رامین | September 20, 2006 01:55 PM
بايد از تشکر يک چيزي فراتر بنويسم چون واقعا به اين همه مهم که نوشتيد احتياج داشتم و به بسياري از اوون بي اطلاع بودم . مطالعات فرهنگي رو در ويکي پديا همان روز که نتيجه رو گرفتم خوندم . اما اوونچه که مي خواستم بدوونم و تازه دستگيرم شد ... الان تو نوشته شما خووندم . خيلي خوشحالم که خواننده شما هستم و بسيار ممنون :)
-----
لطف فراوان دارید. :)
هدی | September 20, 2006 08:28 PM
مِرْسـ(۳۰)ـي!!
و نّمي دان َمْ کي (و چه وَقْتي) حَرْفي بَراي ِ گــٌفْتَنْ مي يابي٬ مَدْرِسـ(۳)ـه
سَرْ نَمي زَني؟!
Regardz
-----
به مدرسه هم سر میزنم اگر فرصت کنم :)
رامین | September 21, 2006 02:08 PM
بله ... درسته ...
مطالعات فرهنگي واسه آدم که نون و آب نميشه خاله !!
فکر نان کن که با خربزه بخوري.
من جامعه شناسي درس ميخونم و خيلي هم دوستش دارم چون مادر اين رشته هاس.
شيرين خانم هم يه بار منو راهنمايي کرد و راه وچاه را بهم نشون داد ولي ديگه روابطمون شکر آب شد.
راستي کسي از سعيده خانوم نور محمدي اطلاع نداره.
دلم يه ذره شده براش
خوش باشيد و به رستاخيز ايمان بياوريد باشد که رستگار شويد.
به گناهانتان اعتراف کنيد تا بخشيده شويد به حق روح القدس.
خاله صفورا
Safourahonar@yahoo.com
صفورا هنرمند | September 21, 2006 02:13 PM
خس و خاشاک!!! نه آقا معلم! ما هم طرز استفاده از این واژه ها را خوب بلدیم. حق می دهیم به شما که طعم شیرین درک نقطه ای از علم (که با استدلال شما، لابد ما هم می توانیم بگوییم:قله علم) را نچشیده اید.تا زمانیکه این همه موضوع زیبا توی زمین و کهکشان است، ما ترجیح می دهیم خس و خاشاک بمانیم، تا اینکه تبدیل شویم به آهن یا هر فلزی که جذب این" به ظاهر آهنربا"ی شما شود!
-----
:)) ای بابا! سخت نگیرین :)
آرام | September 21, 2006 08:11 PM
خيلي بَرايـ َ مْ جالِبْ استْ ديـ(D)ـدْ گاهَتْ [را] دَر مور ِد ِ نَرْگِسْ بــِدانـَ مْ وَ اينْ ديـ(D)ـگاه ِ من...
و من نَرْگِسْ را به جامِعهْ تِشبيه کَرْدَ مْ... و بّعْد ها اينْ [را] نيز اِضافهْ کَرْدَ مْ
سـِ(۳)ریال ِ نَرْگِسْ هَم تَموم شٌد و رَفت پــِـی ِ کارَ شْ وَ به دین سان بـِنَظَر ِ مَنْ اَرزِش ِ جالِب ی دارد٬ ولی قَبل ها هَمینْ جا نَظَرَم رو گٌفت ه بودَمْ و شایَ د دِگر لاز ِم نیست تِکرارَ ش کٌنَمْ و فقطْ گٌفتَن ِ چیزی را لاز ِم دیدَمْ و آنْ اینْ است کِه بـِهروزْ های ز ِنْدِگی ِ ما هَنوز نَتونِسْتَنْ خودشون رو قٌربانی ِ آخَر فَرضْ کٌنـَنـَدْ و شوکَتْ (آقا شوکت!!) های ِ ز ِنْدِگی ِ ما نَتَوانِسْت ه اَندْ کِه مٌتِحَو ِ ل ـِشَوَنْدْ (و جای م. مٌْدیری خالی که در سـ(۳)ریال شَبْ های ِ برره تَوانِست ه بود این تَحَوٌلْ را نمایان کٌنـَد!!) و در کٌلْ نَرگِس نَمی تَوانَد تََمثیلی اَز جامعه ء ما باشَد به دَلیل ِ بَدی های ِ بیشْ اَزْ حَدْ!!
Regardz
ramin
رامین | September 22, 2006 09:03 PM
من هر چي اون متن رو مي خونم نمي فهمم اين عنوان از کجا اومده:(● اجازه ندهیم با زنان، مانند ناتوانان جنسی برخورد کنند)
-----
تصحیح شد، نوید جان :)
navyd | September 26, 2006 01:21 AM
عالي بود و يکم گيج کننده. با اجازه در متفاوت لينک مي دهم.
من هم قبلا چندتا مطلب در اين مورد در وبلاگم نوشتم. سعي ميکنم يک مطلب جديد هم بنويسم.
-----
ممنونم :)
رشيدي | September 26, 2006 10:33 AM