« پرسشی دیگر | صفحه اصلی | اینروزها »
صمیمیّت نو
۱-
جنیفر ـ دختر جوانِ احتمالاً آمریکایی ـ در یکی از تلهویزیونهای ماهوارهای فارسیزبان، برنامهی آهنگهای درخواستی اجرا میکند. مردم ـ بیشتر مردها البتّه ـ از پای گیرندههایشان در جایجای جهان ـ و بیشتر ایران، البتّه ـ به جنیفر زنگ میزنند؛ جنیفر با فارسی لهجهداری ـ که تنها چند جمله و واژهاش را از بَر دارد ـ میگوید «سلام، حوبیحوبی!» (او هیچیک از واحدهای زِبَرزنجیری زبان را اجرا و رعایت نمیکند: جملاتِ پرسشیاش تفاوتی با جملههای خبری ندارد.) مردم به جنیفر، ابرازِ عشق و علاقه میکنند؛ او هم برایشان دست تکان میدهد و بوسه میفرستد و با همان لهجه میگوید «خیلی باحالی. دوسِت دارم!» وقتی قربانصدقهرفتنها تمام میشود، دورِ جدیدی از ابرازِ صمیمیّت آغاز میشود: جنیفر میپرسد «از کی بذارم!» و مخاطب، نامِ خواننده و آهنگی را میگوید و به نشانهی صمیمیّت، آنرا به عزیزی ـ دور یا نزدیک ـ تقدیم میکند.
۲-
مفهومِ «صمیمیّت» در دورهی تلهویزیونهای مهاجر بیست و چهارساعته و تلفنهای اینترنتی ارزانقیمت، تغییر یافته. حالا، صمیمیترین واژهها را از زبانِ بیگانهترین افراد در دوردستترین جاها میشنویم. اصلاً چرا راهِ دور برویم؟ علیرغم تکرار صدباره، ما، مجریهای برنامههای تلهویزیونی وطنی را هم «به کانون گرم خانواده میپذیریم»!
بههرشکل، صمیمیّتها در پانویسهای اساماسی و گذرای تلهویزیونهای پخش ویدئوهای موسیقیایی، در تقدیمهای برنامههای «آهنگهای درخواستی» و تولّد و عروسی تبریک گفتن با آهنگهای تولّد و عروسی، در چت با عزیزانِ دوردست، و از همه تجاریتر گپهای همزمانِ سکسی ـ که کارگر جنسی باید بیننده را با حرفها و حرکاتش تحریک کند (واژهی s(t)imulation بخوبی گویاست) ـ جستجو میشوند.
۳-
در بعضی از اشکالِ صمیمیّت جدید ، منافع دو سوی ماجرا با هم نمیخوانَد: کارگر جنسی باید مخاطب را تا میتواند ـ بیشتر و بیشتر ـ پای تلفن نگه دارد و پول بیشتری دریافت کند؛ امّا مخاطب باید زودتر ارضاء شود تا کلّ قضیّه ارزانتر دربیاید. نیز، «جنیفر» باید به تلفنهای بیشتری پاسخ دهد تا عدّهی بیشتری را راضی نگه دارد؛ ولی تماسگیرندهها دوست دارند بیشتر با جنیفر صحبت کنند و قربانصدقهاش بروند.
اینطور، با خودم فکر میکنم ایندست صمیمّتها، دیگر «صمیمیّت» نیستند؛ کالایی شدهاند. هم از این لحاظ که منافع دو سوی ماجرا متضاد و متناقض است و هم از اینجهت که ناشناس ماندن، به تجارت، کمک میکند: آدمها خودشان را با اسمهای مستعار معرّفی میکنند و از بعضی زیانهای ملاقاتهای حضوری دورند. با اینحال، گناه از رسانههای جدید نیست. رسانههای جدید میتوانند صمیمیّت جدیدی را شکل دهند؛ به دور از ضرر یکی از طرفین به ازای منفعتِ دیگری.
۴-
وقتی با هم چت میکردیم و تو میگفتی من دارم فلان آهنگ را گوش میکنم و من هم همزمان همان آهنگ را گوش کردم، صمیمیّت جدیدی را به واسطهی ابزارهای تکنولوژیک و رسانههای جدید تجربه کردم. وقتی با هم به موسیقی گوش میدهیم، وقتی یک لنگهی هدفون در گوش توست و لنگهی دیگر در گوشِ من، به واسطهی رسانهای جدید، صمیمیّتی جدید را تجربه میکنم؛ تجربهای خوشایند، به واسطهی آهنگهایی که با هم شنیدیم.
* کموبیش مرتبط در «راز» (دربارهی ایدهی صمیمیّت جدید):
ـ پیادهروی های بیپایانِ پرسهگردِ خیابانهای اینترنت
ـ پرسهگردی شاعرِ هایپررمانتیک در کوچههای «شهرِ نو»
ـ کشفِ قابلیّتی بالقوّه، نه کشفِ نو
ـ دربارهی تلفن، دربارهی من
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
برای جلوگیری از گسترش بیحد و حصر صمیمت جدید پوستهای -از آن نوع جنیفری- لازم است که در تلویزیونهای ماهوارهای را ببندیم و به جایاش تلفنهای ناآشنا ولی صمیمیی از راه دور را پاسخ دهیم!
-----
یعنی میفرمایید که ...
سولوژن | August 4, 2006 10:22 PM
با اجازه!
-----
ای بابا! دیدی چی شد!؟ حالا چه طور میشه جبران کرد؟! :(
سولوژن | August 5, 2006 11:03 AM
به نظر ميرسد با ديدن اين برنامه جنيفر به ذهنت رسيده که مردهايي که زنگ ميزنند آهنگ نميخواهند بلکه جنيفر را ميخواهند! بعد ياد کارگران جنسي افتادي و ديدي که او هم يکي از همانهاست. اما نخواستي مستقيماْ در نوشتهات به جنيفر بد و بيراه بگويي. اما نتوانستي و لو رفتي!
ساراs | August 5, 2006 11:49 AM
So we can conclude that the new concept of intimacy is in fact a fake one, since intimacy_even in its physical mode_ can be troublesome ,if not dangerous, in the modern, or post modern world
Fatemeh Hosseini | August 5, 2006 05:13 PM
بستگي دارد ابزار در جهت صميميت به کار رود يا صميميت در جهت ابزار...
noghteh alef | August 6, 2006 04:19 AM
به موضوع جالبي اشاره كردي. چه قدر تلخه كه زنها بزرگترين قربانيان چنين تجارتهايي هستند.
shabnam | August 6, 2006 11:06 AM
راستي !
چرا صميميت ها اينقدر مصنوعي شده ؟!
و زن ها بيش از همه قرباني اين صميميت هاي مصنوعي هستند و زخم ميخورند و درد ميكشند ...
حوريه شيوا | August 6, 2006 12:48 PM
شک دارم رسانه ها بتونن يا حتي بخوان که صميميت به وجود بيارند .رسانه ها ايجاد رابطه مي کنن در جهت ارضا و منافع .
صميميت بين افراد محدود شکل ميگيره و يه جور احساس محرمانس ( يعني احساس محرم بودن ) . اما رسانه چون همگانيه و در معرض عموم ٬ نمي تونه صميميت ايجاد کنه .
دو نفر از گوش دادن به موسيقي به صورت همزمان استفاده مي کنن براي قوام احساس صميميت و لذت از گوش دادن به موسيقي محبوب طرف علاقه و محرمشون .
hoda | August 6, 2006 07:47 PM
وبلاگ شما در وبلاگستان علوم اجتماعی ایران به ثبت رسید.
اگر مایلید در این گروه عضئ شوید به سایت ISSB سری بزنید.
وبلاگستان علوم اجتماعی ایران | August 7, 2006 11:54 AM
ناراحت نشیا ولی وبلاگت دیگه اون چذابیت سابق رو نداره!!:( علتش رو نمیدونم...
-----
ناراحت نشدم. :) مشتاقم علّتش رو بدونم :)
یه نفر | August 7, 2006 01:26 PM
شیوه عرضه کالا و خدمات در جامعه مصرفی اهمیت بسیار دارد و بودجه ای که صرف این عرضه میشود کلان است. زنان و کودکان و افراد سرشناس کالایی واسطه برای عرضه کالا ها و خدماتند. مشتری و مخاطب بسیاری از این تبلیغات مردان جوان ۱۸ تا سی وچند سالند. مردان جوانی را در نظر مجسم کنید که تنها در باری نشسته اند و به دو مانیتور تلویزیون که دو برنامه مختلف را در کنار هم پخش میکند خیره شده اند و چیزی به جز چیپس و آبجو برای خوردن سفارش نداده اند، ولی تمام آرزوهای دلشان رادر این دو برنامه تلویزیونی پهلو به پهلو به شکل مجازی تجربه میکنند. یک تلویزیون مسابقه ورزشی پخش میکند و هر سه دقیقه یکبار یک تبلیغ تحریک آمیز با شرکت جنیفر سیمپسون برای آبجو و نوشیدنی ویا کالاهای دیگر پخش میکند که با یک کلوز اپ ساق پا شروع و به ریختن نوشابه به سینه زوم میشود. در کانال تلویزیونی دیگر همزمان برنامه شبکه غذا که آن هم مردان جوان را مخاطب قرار میدهد پخش میشود. مجری یک زن جوان است ولباس هایش بسیار تحریک کننده است، اما از این تحریک کننده تر شیوه عرضه غذاو آرایش آنست. نحوه ایکه پای مرغ به هوا رفته، سس های رنگی ایکه بر سینه و پشت آن بکار گرفته اند. همه چیز در چند کلمه خلاصه میشود: مردها، کالاها، خدمات و فضای مجازی که اینهارا بهم وصل میکند بدون آنکه یکدیگر را لمس کند.
Comment | August 8, 2006 12:05 AM
يک نکته که به ذهنم رسيد اما شايد چندان مهم نباشه اونجا که گفتي جنيفر دوست داره مدت گفتگو کمتر باشد و طرف مقابل دوست داره بيشتر باشد درسته اما اونجا که گفتي کارگر جنسي دوست داره گفتگو طولانيتر باشه و طرف مقابل ميخواهد کوتاه باشد کاملا درست نيست. چون در اينجا هدف از تماس مشتري با کارگر جنسي کسب لذت است و اگر فقط بخواهد به کمتر شدن پرداخت مالي فکر کند ذات تماس و گفتگو زير سوال رفته است. در ضمن براي کارگر جنسي هم زياد تفاوت ندارد چون او بالاخره مشتريهاي ديگري هم دارد. براي او مهم مدت زمان کار است نه تعدد مشتريها.
حامد | August 8, 2006 07:21 PM
ye vaghty khoonde boodam
sahar amadam be kooiat be shekar....
u ham ye vaghty neveshte boodish
shaeresham ye vaghty goftatesh
ooni ke ye vaghty goftatesh ye kesi boode
oon ye kesio age mishnasid baraye man off bezarid ya mail konid
ajret ba emam hosein
-----
من نفهمیدم شما چی میخواین از من دقیقاً! :)
همین الان یک داناتر از منی گفت که شما اسم شاعر رو میخواین. باید عرض کنم خدمتتون که مرحوم اخوان ثالث شاعر رو «سگِ لوند» معرّفی کرده که از شاعران درباری شاه عبّاس بوده. این کل اطلاع بندهست از این بیت...
... | August 8, 2006 07:39 PM
واقعيت هميشه اون چيزي نيست كه مي بينيد يا ميشنويد....
استاد منم يادتون اومد؟؟؟؟(نيما -->خندون)
-----
بله قربان! یادم اومد! ;)
NIMA | August 8, 2006 08:36 PM