« مبارکه :) | صفحه اصلی | پرسشی دیگر »
پرسش
چه ارتباطی هست بین نظریهی بودریار دربارهی وانمودهها و ورزشگاه فرانکفورت که تصویرش را در پایین میبینید؟
راهنمایی:
این ارتباط را نه فقط در ورزشگاهها ـ خصوصاً ورزشگاه فرانکفورت ـ که در کنسرتهای موسیقی هم میتوانید بیابید. ای بابا! نفهمیدهاید هنوز؟! به مرکز تصویر نگاه کنید...
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
اگه بخوام درباره ی کنسرتای موسیقی بگم شاید بشه صدای سازا رو گفت که توی کنسرت به طرز عجیبی واقعی هستن!... واقعی تر از اون چیزی که موقع شنیدن صدای اصلی توی پشت صحنه می شه دید (منظورم فقط اضافه شدن افکت و چیزایی مثل اون نیست)... یا اگه بخوام یه مثال خاص بگم.... تو کنسرت برلین راجر واترز دیواری که ساخته شد از یه دیوار واقعی، واقعی تر بود... در مورد استادیوم نظری ندارم مگر این که بخوایم به چمنش توجه کنیم!
Greecicitic | July 27, 2006 11:46 PM
“The Singular Object of Architecture”
The connections between the practitioner and the philosopher; the object and the idea.
Building a bridge between the fields of architecture and philosophy. Offering an intimate view of the meeting of objects and ideas in which the imagined, constructed, and inhabited environment is endlessly changing, forever evolving.
Anonymous | July 28, 2006 12:07 AM
چقدر این سوال برایم هیجانانگیز و دانستن پاسخش هیجانانگیزتر شده... تقریبا سه ساع است فکر کنم که این پست را خواندهام و مدام ذهنم درگیرش بوده... راستش در برابر خود سوال که کاملا خلع سلاح شده بودم و هیچ پاسخی به ذهنم نمیرسید، اما راهنمائیها کمکم کردند که حداقل بتوانم راحتتر به سوال فکر کنم؛ و البته فکر کنم هنوز هم نتوانستهام حداقل جوابی که کمی خودم را راضی کند هم پیدا کنم... راستش احساس میکنم در مرکز تصویر یک تلویزیون بزرگ است و پخش همزمان بازی از تلویزیون، تحریکم میکند که فکر کنم شاید پاسخ در همین است. بازی زنده پیش روی تماشاچی در جریان است و دوربینها هم مشغول گرفتن تصاویر نزدیکتر و بزرگتر و مناسب برای تلویزیون از بازی هستند. اصلا ماجرا، یعنی آنچه زنده در زمین اتفاق میافتد، مینیاتوری است. مثل بازیهای استراتژیک کامپیوتری؛ و فقط رنگ لباسها هستند که به تماشاچیها کمک میکنند بتوانند بازی را دنبال کنند. اما در تلویزیون بازیکنها، حرکات ریزشان و خیلی چیزهای دیگر نشان داده میشود. فکر کنم تلویزیون هم به اندازهی کافی تماشاچیها را جذب کند و یا حتی بیشتر از نمود اصلی. اما با فرض اینکه حتی این پاسخ بتواند صحیح باشد، وقتی به سالنهای کنسرت میرسم احساس میکنم راه را اشتباه رفتهام. گرچه، در کنسرتهای پاپ و راک صدا از بلندگوها پخش میشود و شاید بشود گفت این صدای از بلندگو پخش شده وانموده است یا حتی شاید اکو... اما راستش اصلا مطمئن نیستم! خلاصه اصلا دچار این سوال شدهام که وقتی از وانمودهها حرف میزنم، میدانم از چه حرف میزنم!!!؟
واقعا ممنون به خاطر این سوال درگیرکننده. و بسیار مشتاقم بالاخره پاسخ را بدانم. شدیدا مشتاق!!! D:
سرخوش باشید امیدوارم.
ساسان م. ک. عاصی | July 28, 2006 03:19 AM
ثبت نام جشنواره کانون فیلم و عکس پلی تکنیک آغاز شد. کلاس هایی با حضور اساتیدی چون فرزاد موتمن، مهران مهاجر، اردشیر عالمی، مازیار اسلامی، محمد تهامی نژاد و... همچنین پخش و نقد فیلم به صورت هفتگی. لطفا لینک بدهید.
کانون فیلم و عکس پلی تکنیک | July 28, 2006 05:18 AM
آقا قبول نیست
هم دانشکده ای هاتون یه قدم از ماها جلوترن! آخه یه دانشجوی بدبخت مهندسی که هنوز تو کف پاس کردن ریاضی فیزیکه چطوری باید بدونه نظریه بودریار چی هست که حالا بخواد ربطشو به این عکسه معلوم کنه؟
یه کم عادلانه فکر کنید ...
سیاوش | July 28, 2006 04:33 PM
salam..mazerat mikham aks e post e shoma ro natoonestam bebianm...v ella nzariyat e jaleb va monhaser be fardamo rj e be vnemoodha midadam...khoshhalm misham pishe man ham biyayid mamnoonam...bye
majnoon | July 29, 2006 12:31 PM
من راجع به اين قضيه يه متني رو نوشتم که به نظر خودم جزئيات خوبي رو توش بررسي کردم....اين هم آدرس اش:
http://sereshk.blogspot.com/2006/06/blog-post_26.html
خوش باشي.
سرشك | July 29, 2006 05:54 PM