« آوازِ رمانتیک... نداره شنونده! | صفحه اصلی | اینروزها »
اخلاق
از گوگس ـ شبانِ پادشاهِ لیدی، که داستانش را افلاتون در «جمهوری» (تا جاییکه بخاطر دارم: کتابِ دوّم) آورده ـ تا یارانِ حلقه؛ همواره مسأله این بوده که چرا وقتی انگشتری یا حلقهی جادویی به انگشت میکنیم و از دیدگانِ دیگران پنهان میشویم، باز باید اخلاقی بمانیم؟ اصلاً باید اخلاقی بمانیم؟
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
اول: چند کاراکتر سمت راست مطالب ات دیده نمی شوند. در فایرفاکس.
دوم: اخلاق جمعی است. در جامعه اخلاقی افراد به همدیگر اعتماد دارند و راحت تر زندگی می کنند و زندگی در کنار کسانی که به دیگران اعتماد دارند خیلی ساده تر از زندگی در ایران است.
جادی | July 9, 2006 03:27 PM
فکر کنم ، بله ! باید اخلاقی بمونیم . قدرت تو دست آدم شرافتمند و اخلاقی هستش که بی خطره . والا کافیه تصور کنیم قدرت مسحور کنندای در دستمونه و اخلاق یا به نوعی تعهد هم به اطرافمون نداریم . خوب احتمال قوی فاجعه پیش میاد . شخصیت بی اخلاق پنهان از چشم ها ، با قدرت استثنایی همون شخصیت منفور و نابود کننده قصه هاست که باید همه دنیا متحد شن که متوقفش کنن .
هدی | July 9, 2006 05:06 PM
موضوع همین است که پنهان نمی شوی، نشده ای. (به فرودو هشدار می دهند که از حلقه استفاده نکند.)
برعکس دیده می شوی، بی واسطه و با چشمی تیزبین که میل چندانی هم به "اخلاقی" بودن تو ندارد. تصمیم با خود توست!
لیلا | July 9, 2006 07:09 PM
بسم الله الرحمن الرحيم
ممنون از بابت لينک
omid | July 9, 2006 08:45 PM
بستگی به این داره که اگه تو زندگی معمولیمون، یعنی جایی که داریم مورد قضاوت واقع میشیم اخلاقی رفتار میکنیم، علتش چیه؟ ممکنه برای این باشه که دوست داریم بریم بهشت، خوب اونجوری خدا هم مارو حتی اگه حلقه دستمون باشه میبینه. یا ممکنه برای این باشه که دلمون میخواد باهامون اخلاقی رفتار کنن. خوب دیگه لازم نیست مهم باشه، چون کسی مارو نمیبینه که بخواد تلافی کنه. شخصا کاری نمیکردم که کسی رو اذیت کنم، اما به نزدیک ترین بانک مراجعه میکردم و اونقدری که دستم جا داشت تراول چک میدزدیدم!
سیاوش | July 10, 2006 12:45 AM
انتظار داشتم حداقل اينجا اثري از ۱۸ تير ببينم!
-----
بگو نوید جان؛ بگو چی میخوای بدونی من بهت بگم... اوممممم... الان که فکر میکنم میبینم واسهی من که اونموقع دانشجوی سال اوّل بودم، چیزی که از همه مهمتر بود، بستهشدن روزنامهی سلام بود! روزنامهای که هر روز میخریدمش و تا وقتیکه تا آخرش نمیخوندم و حتّا جدولش رو هم حل نمیکردم، از دانشگاه نمیومدم بیرون! :)
navyd | July 10, 2006 01:04 AM
بین سیستم و نظام ارزشهای اخلاقی جامعه و سیرت اخلاقی فردی چه رابطه ای برقرار است؟ موضوع کلیدی اخلاق نه تنها تشخیص درست بودن و غلط بود نست، بلکه سنجش زنجیره ی قواعدی استکه از کانال تجربه های اجتماعی و مذهبی گذشته اند و بر اعمال مستقل فردی ما حاکم شده اند.
من اگر بجای شما باشم نقطه عطفم را از سقراط که استاد افلاطون بود شروع میکردم و با نکته نظرهای ارسطو ادامه میدادم. رد پای بحث های این گروه هنوز در بحث اندیشگران جامعه وسیاست دیده میشود. اپیستمولژی اخلاق-درحوزه معرفت و حدود ارزش- بین مفهوم حقیقت (Truth) و باور و عقیده تفاوت می نهد و میخواهد بداند که آیا حقیقت نسبی است و یا مطلق؟
از دیدسقراط انسانی که نیکی را می شناسد- معرفت- بدان عمل میکند. پس کسی آگاهانه دست به کاری نمیزند که به نفع وصلاحش نیست. بدین ترتیب سقراط اخلاقی رفتار کردن را نتیجه منطقی اندیشه عقلایی میداند ومعتقد استکه ازراه استدلال و علت یابی، فرد معرفت اخلاقی کسب میکند.
افلاطون که شاگرد سقراط بود نگرشی مشابه داشت و ارزشهای اخلاقی را حقایق مطلقی میدانست که متعلق به نهادهای مجرد، مطلق و کامل اند. از اینرو افلاطون از ایده نیکی بعنوان عالی ترین منشاﺀ همه ارزشها سخن میگوید که رسیدن به آن یعنی تحقق حقیقت و رسیدن به واقعیت. افلاطون برآنستکه چنین ایده ای دست نایافتنی است، گرچه رسیدن به آن باید هدف ما باشد.
ارسطو که پراگماتیک ومدرنتر از بقیه فیلسوفان هم عصرش بود به مفهوم سازی نو تری دست میزند. او دو فضیلت را از هم تفکیک میکند: فضیلت اخلا قی و فضیلت انتلکتؤلی-روشنفکری. فضیلت اخلا قی فضیلت متعادل نگهداشتن خواسته ها وآرزوهای طبیعی فرد است؛ فضیلت روشنفکرانه همان پرورش عادتهای پذیرفتنی-قابل قبول-از راه تکرار است. ارسطو از مفهوم «اعتدال» نه تنها برای تعریف فضیلت اخلاقی بهره میگیرد، بلکه برای مفهوم سازی عدالت و برجسته کردن اهمیت طبقه متوسط نیز استفاده میکند.(در حالیکه افلاطون به اهمیت پادشاه فیلسوف تاکیدمیکرد). ارسطو میگفت «ما زمانی عادلیم که که عادلانه عمل کنیم». ارسطو معتقد استکه آسان نیست که بتو ان در بین هنجارهای افراطی میانگینی کامل یافت، برای ایجاد چنین تعادلی باید از خرد مدد گیریم. در اینجا ارسطو یک مفهوم «مدرن» و مهم دیگر را معرفی میکند: ارسطو میگوید اخلاقیات را باید از خدا جدا کرد، چرا که خدا ناب تر از آنستکه با چنین مقولاتی درگیر شود.
Anonymous | July 10, 2006 01:19 AM
با دست کردن حلقه ي قدرت احتمالا دو حالت پيش مياد: يا من در درون خودم با قدرت حلقه درگير نميشم (و نتيجتا خبري هم از اخلاق نمي شه) و اجازه مي دم که تکليف رو حلقه تعيين کنه. عيبش اينه که اينجوري من تو قصه يه وسيله ي صرف به نظر مي رسم. يه بدن که حامل حلقه شده و مجراي بروز قدرت که اين فرق زيادي با زامبي نداره و چندان چيز دلچسبي نيست. حالت دوم اينه که من سعي مي کنم با حلقه و قدرتش درگير بشم (و در نتيجه اخلاق توليد کنم). اونوقت خيلي واضحه که حلقه بدتر باعث دردسرم شده به جاي اين که بهم حال بده. اين جاي کار لابد بايد صلوات فرستاد و آرزو کرد (شايد) که اي کاش دنيا اون جوري بود که اين فيلسوفجديدها هي ميگن نيست.
a | July 10, 2006 01:57 AM
مسئله اينجا است که به طور معمول هميشه چشم هايي وجود دارد که حتي با استفاده از حلقه هاي جادويي هم نمي توان از آن ها پنهان شد. براي مثال حلقه ي يگانه ي ارباب حلقه ها نمي تواند هيچ کس را از ديد چشم بزرگ و حتي اشباح حلقه پنهان نگه دارد. چه بسا که توجهشان را هم بيشتر به صاحب حلقه جلب مي کند. (و همين علت است که باعث شد به فرودو گفته شود تا از حلقه به هيچ وجه استفاده نکند). پس هيچ پنهان شدن مطلقي در کار نيست و همواره چشمي فراتر از چشم هاي عادي وجود دارد. با توجه به اين مسئله بايد تصميم گرفت که باز بايد اخلاقي بمانيم يا نه.
KamyaR | July 10, 2006 03:01 AM
کاری که حلقه (یا در نمونه ی فانتزی ترش شنل هری پاتر!) می کنه اینه که آدم رو از دید بقیه پنهان می کنه... شخص از جامعه حذف نشده و فقط یکی از راه های ارتباطش با اون قطع شده (که البته از بزرگترین راه های ارتباطیه!)...
پ.ن. ۱
فکر می کنم چیزی که آدمو از جامعه حذف می کنه دیواره D: ... پشت دیوار هم باید اخلاقی بود؟ (پینک وقتی که پشت دیوار قرار گرفت اخلاقش رو هم از دست داد)...
پ.ن. ۲
ببخشید که دوباره دیوار و ... ;)
Greecicitic | July 10, 2006 04:03 PM
اگه يه عامل دروني قوي مثل وجدان ( نامي که گذاشته ايم ) وجود داشته باشه فکر کنم طبق قوانيني که ياد گرفته ام اخلاقي مي مانيم!
بلوط | July 10, 2006 05:59 PM
فکر مي کنم اگر شخصي براي خودش شخصيت قائل است و به خودش مي گويد «آدم»؛ در هر شرايطي بايد صادق باشد. حتي اگر هيچکس رفتارش را نبيند...
مهرنوش | July 11, 2006 10:11 AM
سلام
خوشحالم از اينکه در اين روزگار سرد زمستاني هنوز کساني پيدا مي شوند که مي انديشند و با اين انديشيدن زنده اند. خوشحالم از اينکه اينجا آمدم. راستي يک ميل براتون زدم به آدرس pouyan@pouyan.ws ممنون میشم اگر جوابش رو برای من میل کنی
سبز باشی و شاد
سپاسگذارم.
-----
ایمیلتون رو دریافت کردهام و در اسرع وقت پاسخ میدم. ممنونم. :)
شریفی | July 12, 2006 10:11 AM
فکر مي کنم بايد بيشتر توضيح مي داديد.اخلاق چيست؟اخلاقي بودن به چه معني است؟براي ابراز يك نظر قاطعانه در رابطه با اينكه بايد اخلاقي بمانيم يا خير،به نظرم بايد پاسخ مناسبي براي اين سوالات بيابيم.
sayeh | July 12, 2006 11:51 AM
با سلام
به نظرم باید بدین پرسش پاسخ داد که آیا اخلاق امری اجتماعی است یا فردی؟ اگر به خاطر دیگران اخلاق رعایت می شود پس دیگر به فرد ارتباط پیدا نمی کند و در خلوت آن را به کناری می نهد ولی اگر فردی باشد چنین نیست ولی آیا می توان در اجتماع با معیارهای اخلاقی فردی زندگی کرد؟
پیروز باشید
محمد رضا ویژه | July 12, 2006 12:18 PM
یه اسپندی چیزی واسه خودتون دود کنین...با تین تعاریفی که خانم دکتر عزیز از شما کردند فکر کنم یه کاری دستتون بدها!!!
گرچه آنچه عیان است چه حاجت به بیان است...ولی آخه میرسم چشم بخورین دکتر...(:
موفق باشی...
-----
ای بابا! خانوم دکتر لطف دارن؛ خیلی هم لطف دارن... بنده، در کامنتهای خودشون بعد از عرضِ امتنان و اینها، جسارتاً حرفاشون رو تکذیب کردم! :)
سعیده | July 12, 2006 03:00 PM
اگه می خواید اخلاقی بمونید پس چرا از دید دیگران پنهان می شوید ؟ و اگر آنقدر جامعه ی پستی دارید که اگر اخلاقی باشید مورد تمسخر قرار میگیرید دیگر اخلاق را برای چه کسی اجرا میکنید ؟
شروین | July 12, 2006 09:42 PM
نه بابا مزاح بود دکتر!گفتم که چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟؟!(:
بازم میگم موفق باشین...
سعیده | July 13, 2006 12:08 AM
ممم...تا اخلاق چي باشد:خودي باشد يا عمومي(بخوانيد:انساني باشد يا هنجار اجتماعي)در اوليش حتما در دوميش اصلا!!!)
البته ما اخلاق ستيزان(!)کلن توهم حلقه ي جادويي در انگشت داشتن داريم!(از نيچه مي پرسيدي ،جواب هاي جانانه اي براي اين سوال داشت.حيف که زود تر مرد)
ايده عالي بود.مرسي!
noghteh alef | July 13, 2006 08:29 PM
Dear Pouyan
I am writing this in English because I couldn't find the letter P in the Persian keyboard and that was the first letter needed for this note
اما بعد در همين زمينه ارتباط تولکين و داستان حلقه گيجيس قسمتي از مقاله اي را که سه سال قبل --تحت عنوان ظن فرودو-- منتشر کرده بودم ضميمه ميکنم. برداشت من البته نه جنبه انسانشناسي فلسفي (طبع بشر) بلکه بيشتر جنبه فلسفه سياسي دارد: مردمسالاري بر اساس ظن فرودو که قدرت بي کران فاسد کننده است بنا شده در حاليکه نظامهاي اتوريتارين تئوري برومير را دنبال ميکنند که قدرت مطلق در دست انسانهاي مومن و فاضل ميتواند سلاح خوبي براي مبارزه با شروران باشد. مقاله کامل را ميتوانيد در اين مکان مطالعه کنيد: http://www.iranian.com/AhmadSadri/2003/January/Lords/index.html
---------------------------------
One of the major questions in the heart of Tolkien's work is whether "Men" can wield enormous powers and remain honest. The diminutive hobbit's heart of Frodo, the ring bearer of Tolkien's trilogy, advises him "against trust in the strength and truth of Men." His interlocutor, Boromir, is temped to wrest the potent ring of power for himself, quoting reasons of state and professing: "True-hearted Men, they will not be corrupted."
Like Tolkien's wizards and elves, the wise among men have long suspected that absolute power corrupts ineluctably. Power corrupts by removing its wielder from the company (and thus scrutiny) of the less powerful.
Like Tolkien's One Ring, unbridled power renders its bearer invisible. Twenty five hundred years before the Oxford storyteller, an Athenian immortalized by Plato told a similar story. Glaucon opens Republic's second book with the parable of Gyges ring that made its master invisible and tempted him to commit acts of grievous injustice.
Glaucon's conclusion is rather cynical: "no man is willingly just but only when compelled to be so." In other words, those who are released from social control (e.g., visibility) act unjustly. The unwholesome nature of our own fantasies about becoming invisible, Glaucon infers, proves that justice is not innate to humankind; it is a social and socially enforced virtue.
James Madison, one of the architects of American polity, shares the skepticism of Frodo and Glaucon. The twist is that he does not find the insight subversive. Madison argues that men who wield power must not be called upon to impersonate angels. "If angels were to govern men, neither external nor internal controls on government would be necessary."
As those who adjudicate, legislate, or execute in the name of people are only mortals, they ought to remain in full view and control of the people lest they yield to temptations of iniquity. To keep the wielders of power on their toes a democracy divides their house of power (separation of powers.) To keep them from hiding in shadows of statecraft, a democracy keeps the machinations of power in full view of the people (freedom of an independent press.)
Ahmad Sadri | July 13, 2006 08:46 PM
ايا يادداشت مرا دريافت کرديد؟
احمد صدري
-----
بله آقای دکتر عزیز... نه تنها دریافت کردم که لذّت هم بردم! :) علاقهام به ارباب حلقهها هم چند برابر شد... ممنونم.
راستی... منتظریم ها! :)
Ahmad Sadri | July 13, 2006 11:34 PM
پويان عزيز
با اجازه لينک دادم. موفق و سربلند باشي.
اكبر | July 14, 2006 08:06 PM