« دنیا بدونِ جنگ: برای سالگردِ حملهی آمریکا به عراق | صفحه اصلی | مزخرف امّا خوب »
مدیحهای برای دوستانم در سالِ رو به پایان
سینا میگفت ـ نه با این کلمهها، با واژههای خودش ـ امسال، سال بدی بود؛ اتّفاقی نیفتاد که نیروبخش باشد. اضافه کردم برای من، رخدادها نیروفزا نبودند هیچ، بعضی نَفَسم را هم گرفتند: از ریز تا درشت، از روابط بیناشخصی خودم و اطرافیهایم بگیر تا مسایلِ مملکتی و جهانی.
پیام ـ شاید خیلی وقتِ پیش ـ نوشته بود خوشبینم؛ ولی امیدوار نیستم (تازگیها گفته ناامید و بدبین شده؛ تازه، بهانة نوشتن این متن هم هست، چراکه گفته پست قبل را عید نشده، عوض کنم؛ چَشم!)... من همیشه امّا، خوشبین بودهام و امیدوار. همیشه «بارقة نوری روی پنجرههام میتابه.» ابلهم؟ شاید. بنظرم ولی امیدوار نبودن، بیشتر از امید داشتن، وابستة آیندهست و من چندسالیست آموختهام که وابستة آینده نباشم و اینطور، با نگرانی به معنای روانشناختی و دلهره در معنای اگزیستانسیالیستیاش کنار بیایم. آموختهام که بندهوار، آزاد باشم؛ که با شرایط حالَم زندگی کنم و آنچه را الان دارم به رسمیّت بشناسم؛ که «زندگی را مقدّم بر شعور بدانم»؛ که نه برای چیزی در آینده، بلکه برای همانچیز در همین لحظه فکر و زندگی کنم. اگر آیندة شادی میخواهم (کدام آینده؟) چرا همین حالا شاد نباشم؟ پس، خوشبینم و امیدوار. ابلهم؟ شاید. ولی این، تنها راهیست که میتوانم بدون تضمینی برای آینده با موقعیّت حالم درگیر شوم. عیبی ندارد؛ مینویسم «خوشبینم»، بخوانید «اَلَکیخوش است»!
مایة خوشبینی و امیدواریم، دوستانی هستند که دارم. بله؛ من هم وضعیّتی را خوش دارم و آرمانی و قابل اعتماد میدانم که خودم روی پای خودم بایستم. با اینحال امسال، دوستانم مرا سرِ پا نگه داشتند. ناشکر نیستم؛ هر جور حساب کنید، با تکیه بر دیگران سر پا بودن، بهتر از دراز به دراز افتادن روی زمین و لگد خوردن است! دوستانی را امسال از دست دادم و دوستانی را ـ حتّا در همین روزهای پایانی سال ـ به دست آوردم. ابلهم؟ شاید. ولی نه آنقدر که دوستانِ از دسترفته را اینسوی ترازو بگذارم و دوستانِ بهدستآمده را سویة دیگر و بیلانِ سود و ضرر بدهم؛ که هر که را از دست دادم، غصّهدارم و اینطور اگر نگاه کنید، حسابم سراسر ضرر است.
گمان میکنم انسانها برای انسانها آفریده شدهاند. خوشبینیام، تا حدّی رواقیست و سعادتم، سعادتِ ذهنی. تا حدّی میپندارم چیزی بیرون از من، خوب یا بد نیست؛ مگر من آنرا خوب یا بد در شمار بیاورم... سالی که گذشت به دوستانِ خوبی تکیه کردم که خود، سرِ پا بودند و عزّت نفس داشتند و به همین خاطر، ستایشهایشان را ارج گذاشتم؛ وگرنه ستایش کسیکه دَم به ساعت خودش را نکوهش میکند، به چه کارم میآید؟ میدانم که ستایشهایشان ـ از قضا اینکه دوستِ خوبی هستم/بودم ـ از سرِ لطف است تا سرِ پا بمانم و نه استحقاقِ خودم. دوستانم، نه فقط با عزّتِ نفس و ستایشهایشان که با هرچه ازشان برمیآمد، کمکم کردهاند. بپذیرند، به دوستی میستایمشان.
سالِ بدی بود؟ گمانم. ولی بدتر هم میتوانست باشد اگر دوستانم، تکیهگاهم نبودند. سالِ بدی بود؟ گمانم. ولی بهتر هم میتوانست باشد اگر... اگرهایش حوصلهتان را سر میبَرَد...
***
حوصلهتان را سر بردم... بیخیال! همین چند روز، داشتم فکر میکردم شاید یکی از بهترین دوستانم که کمتر در «راز» نامش آمده، مهرتاش باشد. شنبه تا دیروقتِ شب (صبح؟)، با جمعِ دوستان، خانة مهرتاش بودیم و نمیدانید چقدر خوش گذشت و جز این، به طنز و جد، جمعبندی سالی که گذشت پیش آمد و برنامة سالهایی که میآیند و یک عالمه خاطره که هربار با خوانشی جدید، تعریف و تفسیر میشوند! (باید باشید تا بدانید.) خلاصه خوش گذشت؛ گرچه، با مهرتاش بودن و خوش گذشتن، طبیعیست! (و طبیعیتر، وقتی که خصوصاً سینا و مهرتاش با هم باشند: از آموزشِ فرار از حملة خرس در گرگان بگیرید؛ تا قهوهخانهای که یکی دوماه پیش رفتیم و اصلاً همین شنبه.)
هرجور حساب کنید وامدارِ دوستانِ زیادی هستم که ستایششان نکردم و حالا دیر شده. پس در این یک مورد تا دیر نشده، برای اَدای دین به دوستی که لحظات خوشِ بسیاری را مدیونش هستم (طوریکه یادآوری آن لحظهها، هم خوشحالم میکند)، اجازه بدهید سالِ نو را اوّل از همه به او تبریک بگویم! مهرتاش جان، سالِ نویت مبارک!
از راست به چپ: من و مهرتاش – آبیک، کمتر از یکسالِ پیش – بزرگتر؟
سابقة دوستی من و مهرتاش ـ نسبت به بعضی دوستانِ دیگرم ـ طولانی نیست؛ پنجسالهست و حکایتش شنیدنی؛ خصوصاً اگر خودش تعریف کند. آخرین نسخهی کوتاهشدهای که تعریف کرده، چیزیست در این مایهها: تو و دوستانت داشتی میرفتی شمال که یکهو آمدم و گفتم «بچّهها سلام! من مهرتاشم، این هم کارت دانشجوییم! من رو هم با خودتون میبرین!؟؟» و بعدِ آن سفر ـ که خودش ماجراها دارد ـ دوستیمان ادامه یافت.
حالا برعکس! از چپ به راست: من و مهرتاش – آبیک، دو سالِ پیش – بزرگتر؟
حالا، که در حد توانم اَدای دین کردم، برسم به بقیّه... دوستانِ خوبم ـ گرچه، بقول خوانندة ورزشکار و مردمی «جواد یساری»: همة شما دوستان من هستید! ـ سالِ نویتان مبارک! :) از همة زحمتهایی که دانسته یا نادانسته برایم کشیدید، ممنونم و از همة بدیهایی که نادانسته ـ یا خدا از گناهانم بگذرد، دانسته ـ مرتکب شدم، شرمندهام. کاش بتوانم جبران کنم. امیدوارم که سالِ ۸۵، سالِ خوبی باشد! :) آرزوهای دوستانم، آرزوی من است.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
بی نهایت عالی بود. بهترین جمع بندی و نظر پایان سالی که تا حالا در وبلاگ ها دیدم. هم امید می داد و هم حسرت را در دلم زنده می کرد. سال خوبی داشته باشید. سال سگ سال سگی نباشه!
ماهرخ | March 20, 2006 07:53 AM
نمي دونم چرا همه انتظار دارن با اومدن يه روز همه چيز عوض بشه.فقط چون اسمش نو روزه؟مگه مي شه روزها رو تقسيم كرد كه امسال يا پارسال.اين جريان مداوم و به هم پيوسته رو كه بدون گذشته معمولا بدون مفهومه
monaliza | March 20, 2006 09:35 AM
منم سال خوبي رو براي شما آرزو مي کنم :)
بهار | March 20, 2006 10:54 AM
عید رو به شما و برادرتون تبریک می گم و امیدوارم سال خوبی داشته باشید. وقتی عکستون رو دیدم، خیلی خوشحال شدم.
پویا یوسفی | March 20, 2006 01:01 PM
با اينکه خیلی عادت به تبريک گفتن ندارم ولی خب عیدتون مبارک...امیدوارم امسال برسید به خیلی از چیزایی که میدیدم حقتون بود و نرسیدید بهشون...یه مقدار سعی لازمه فقط ("Set The Controls For The Heart Of The Sun")
Greecicitic | March 20, 2006 01:53 PM
عالي بود! کاش دوستي مثل شما داشتم
یکی | March 20, 2006 03:29 PM
سال نو مبارک . اميدوارم سالي به سبزي وبلاگتون داشته باشين .
هدی | March 20, 2006 05:42 PM
Jenab e shiva yeki az eftekharate ma ke be lotfe parvardgar too sale hashtado chahar ettefagah oftad, ashnaei ba shoma bood be shekle hozoori, baratoon behtarin arezooha ro daram, norooz ro ham behetoon shadbash migam.
moostive | March 20, 2006 05:42 PM
سلام. امسالم تموم شد با همه خوبي ها و بدي هاش! خوشحالم که با شما و وبلاگتون آشنا شدم و ممنونم بابت راهنمايي هايي که کرديد. اميدوارم سال جديد براي شما سرشار از شادي و موفقيت باشه... سال نو مبارک!
faezeh | March 20, 2006 06:27 PM
سال نو مبارک
آزاده | March 20, 2006 06:42 PM
عالی بود بچه... عیدت مبارک!
NAVID | March 20, 2006 07:43 PM
امير پويان عزيز، الان تو وضعيتي هستم که خودت بهتر مي دوني. طبق معمول همیشه لطف داری. سال خیلی خوبی رو برات آرزو می کنم.
مهرتاش | March 20, 2006 09:04 PM
عيدتون مبارک پويان. امسال ديگه سال خوبي باشه اميدوارم:)
فاطمه | March 20, 2006 11:14 PM
اين مقدمه دوستي خيلي باحال بود! به هرحال اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد ... سال خوبي داشته باشيد آقاي شيوا.
مهدیه | March 21, 2006 12:08 AM
سلام
با اینکه خودت گفتی از امسالت راضی نبودی ولی امیدوارم 12 ماه شادی.53 هفته خنده.365 روز خنده.8760 ساعت عشق.525600دقیقه برکت.31536000 ثانیه د.ستی اونم د.ستی هایی مثل دوستیهای پایدار و باهالت که دورادور خبرش از دوستات ناخواسته به من میرسه داشته باشی.
سعیده | March 21, 2006 12:18 AM
عيدتون مبارک !!!
فربد | March 21, 2006 12:59 AM
اميدوارم دوستيهاي شما پايدار بماند. من که يک روز چشم باز کردم و ديدم آخرين دوستم هم دارد ميرود... هر کدام در يک جاي دنيا پراکنده... اين موج سنگين گذر زمان است...
باز هم سال نو مبارک
مهرنوش | March 21, 2006 11:17 AM
پویان جان سال نو مبارک.
به امید دیددار
علی
علی | March 21, 2006 02:13 PM
دوستان عزيز
اگر کسي روش فرستادن فکس بوسيله اکسنر را ميداند به من ايميل بزند و يادم بدهد. من اسکنر مدل جنيوس دارم.
خداوند يک در دنيا و صد در آخرت بدو پاداش خواهد داد.
آمين يا رب العالمين...
صفورا هنرمند
صفورا هنرمند | March 21, 2006 05:37 PM
دوستان عزيز
اگر کسي روش فرستادن فکس بوسيله اسکنر را ميداند به من ايميل بزند و يادم بدهد. من اسکنر مدل جنيوس دارم.
شیخ ما فرمودند و تایید کردند که خداوند يک در دنيا و صد در آخرت بدو پاداش خواهد داد.
آمين يا رب العالمين...
صفورا هنرمند
Use of this service for any purpose other
than determining the availability of a domain
in the .WS TLD to be registered is strictly
prohibited.
Domain Name: POUYAN.WS
Registrar Name: GoDaddy.com
Registrar Email: dns@jomax.net
Registrar Telephone: 4805058800
Registrar Whois: whois.godaddy.com
Domain created on 2003-07-12 12:44:27
Domain last updated on 2005-07-03 23:26:01
Current Nameservers:
ns1.persianhosted.net
ns2.persianhosted.net
صفورا هنرمند | March 21, 2006 05:44 PM
بسم الله الرحمن الرحيم
سال خوبي رو براي تو و همه عزيزانت آرزو ميکنم
omid | March 22, 2006 01:08 PM
سلام
با اینکه یه کم دیر شده ولی سال نو رو بهتون تبریک می گم و امیدوارم سالی سرشار از شادی و موفقیت در پیش رو داشته باشید.
راستش رو بخواید با مطالب عالی و پخته ای که از شما خوندم اصلا فکر نمی کردم به این جوانی باشید.
پیدا کردن وبلاگ شما یکی از اتفاقات خوب سال 84 برای من بود.
موفق باشید.
مریم | March 26, 2006 04:04 PM