« هویّت بسیج / بسیجِ هویّت | صفحه اصلی | پراکندهگویی »
تجسّد کلمه
همیشه احتمالاً اوّل، کریسمس رو تبریک میگن و بعد، سالِ نو رو؛ من هم از همین روش استفاده میکنم: امشب – اگه اشتباه نکنم – شبِ کریسمس دوستانِ ارمنیمونه، در حالیکه سالِ نوشون چند روزیه آغاز شده. پس، من هم اوّل کریسمس (در واقع «جوور نِک») رو تبریک میگم به دوستای خوب ارمنیم و بعد، سالِ نو رو. اینجوری، چند روز تأخیرم جبران میشه! :)
بعد از تبریک، بذارین بگم که مسیح برای من خیلی پرمعناست. علّتش هم شاید قرائتپذیری خیلی زیادی باشه که یه جور میراثِ میلتونی توش میبینم. میلتون، دنبال تغییرِ آموزهها نبود؛ اون شاعر بود و میدونست که برای هرجور اصلاحی، تغییر در استعاره لازمه. اونوقت بقول خود میلتون، بجای اینکه کلیسا رو «مادر» فرض کنیم، بهش بچشم «نوعروس»ی نگاه میکنیم که میشه بهش یاد داد و ازش یاد گرفت: اینطوری بابِ گفتگو باز شد. (من بشخصه – دوستان میدونن – این روش رو خیلی دوست دارم. کاوه، اسمش رو گذاشته کنش بجای جنبش.) اونوقت همه چیز تبدیل به مَثَل میشه؛ چیزی که از خیلی وقت پیش در مورد مسیحیّت آغاز شده بود: مسیحیها لازم نبود شرایعِ عهد عتیق رو بجا بیارن؛ امّا، یهودیّت که باطل نشده بود. پس چه کار باید میکردن؟ گفتن که شرایع یهود، مَثَل صدق معنوی انجیله. مثلاً در شریعت یهود، حیوانِ حلالگوشت، حیوانی بود که هم نشخوارکننده باشه و هم سمّش شکافته و مثلاً خرگوش که نشخوار میکنه، ولی سمّش شکافته نیست، حرام تلقّی میشد. مسیحیها گفتن این مَثَل، صدق معنوی آدم پرگوییه که کارش مثل نشخوار کردن میمونه: آدم پرگو، نشخوار میکنه، دنبال معرفت میگرده؛ ولی سم رو جدا نمیکنه؛ یعنی چی؟ یعنی از راه گناهکاران فاصله نمیگیره. مَثَلی شدن، راه رو برای گفتگو باز کرد. حسابش رو بکنین که قرنها از پس قرنها میامد و میرفت و مسیحا ظهور نمیکرد. پس، کتاب مقدس از کتابی برای تعلیم آموزهها، تغییر پیدا کرد به کتابی برای ایضاح آموزهها.
همة اینها رو گفتم که بگم به این خاطر، مسیح واسه من پرمعناست؛ کلمة متجسّد خدا، از معنا متراکم شده. حالا، شما میتونین عیسا رو عیسای تاریخی ببینین؛ یا مسیحا بپندارینش؛ یا خداوندگار؛ یا سپرِ بلا؛ یا شبان و چوپان نیکوکار؛ یا درختِ حیات؛ یا کلمة خدا یا هر تفسیر و تأویل دیگهای که دارین.
بگذریم؛ مبارک باشه! :)
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
ح....
مانا | January 5, 2006 11:33 AM
من از طرف مسیحیها از تو تشکر میکنم. (:
سولوژن | January 5, 2006 12:57 PM
و یک سوال : این ذات محتوایی عیسی را از کجا شناختید ؟
البته این سوالم برای این است که من هم بروم بشناسم ، نه در تایید یا تکذیب.
در ضمن خواهشمندم جواب ایمل من رو هم با ایمیل بدهید.
سینا - حلی | January 5, 2006 02:45 PM
سلام و خسته نباشيد خدمت شما.
شما در سال ۸۱ مطلبي درباره شاگردان نورعلي خان برومند نوشتيد و نوشتيد که نور علي خان اينده گلپا را که ميديد او را طرد کرد.شما ميتوانيد اين ادعا را ثابت کنيد؟مگر اينده گلپا چطوره که ما از ان بي خبريم و شما خبردار شديد؟مگر همين گلپا بهترين الوازه خوان تاريخ ايران نشد؟
من خودم از شاگردان اين استاد ارجمند هستم و شيفته اخلاق پهلواني ايشان شده ام.شما اگر يک سر به وبلاگ من سر بزنيد و در ارشيو مصاحبه هاي استاد گلپا درباره نورعلي خان را بخوانيد حتما نظرتان عوض ميشود.
منتظرم يا علي.
farhad | January 5, 2006 04:48 PM
سلام.گويا شما به کامنت ها زودتر از ايميل ها جواب ميدين! پس من دوباره سوالمو مي پرسم: براي آگاهي از شاخه هاي فوق ليسانس جامعه شناسي(محتوا و موضوع اصلي) مي تونيد منبعي معرفي کنيد؟ بابت مزاحمت هاي پي در پي عذرخواهي مي کنم.
faezeh | January 6, 2006 03:59 PM
به قول فرهاد (و البته Josè Feliciano) :
Come down Jesus
میثاق | January 8, 2006 02:04 PM
خودم هم یادم نمیاد.
مانا | January 8, 2006 08:45 PM
مثلي شدن، همونطوري که راه رو براي گفتگو باز کرده، راه رو براي تحريف و چند شاخه شدن باز ميکنه.
جز اينه که يکي از اهداف مذهب مطلق کردن امر نسبيه؟
وحيد بهزادان | January 10, 2006 03:29 PM
سلام
بله ميلتون رسيد. ازتون خيلي ممنون هستم. الان که قسمت هايي از گيدنز رو مطالعه کردم به کلي شک و سوال خوردم. وقتتون باز هست که اون هارو براتون ميل کنم و جوابمو بدين ؟ اگر هست يا نيست لطفا کامنت برام بزارين. اميدوارم آدمايي مثل شما زياد بشن.
سینا - حلی | January 11, 2006 05:15 PM