« همبستگی جعلی | صفحه اصلی | تجسّد کلمه »
هویّت بسیج / بسیجِ هویّت
چه در زمان دانشآموزی و دانشجویی و چه وقتی که درس دادم، موضوعِ جذب بچّهها و دوستان به بسیج برایم جالب بوده. خیلی وقتها هم دوستان نزدیکِ بسیحی داشتهام. چند وقتی هم هست که مقولة هویّت و به تَبَعش، سبک زندگی و خرده فرهنگ و ضدّ فرهنگ و از ایندست مفاهیم وابسته، برایم جالب شدهاند.
همین اوّل بگویم که هیچ تحقیق دقیقی انجام ندادهام و هرچه هست تخمینهای اوّلیّه و مشاهدههای پراکندهست. بر پایة همین مشاهدههای نخستین، این را حس کردهام که اعضایی که علایقشان را از طریق عضویّت در بسیج پی میگیرند، یکدست نیستند. از بین انواعی که حس میکنم وجود دارند، پژوهش دربارة یک دسته باز برایم جالبترست: کسانی که بسیج برایشان به نوعی کارکردهای گروههای ضدفرهنگ را دارد. یعنی برای اینها، بسیج همان عملکردی را دارد که بعضاً گروههای ضدفرهنگ افراطی دارند. اینجا به دنبال برخی گزارههای نه الزاماً درست هستم؛ که حاصل تطبیق مدل هانداید هستند – که تا جاییکه میدانم، پژوهشهای خوبی در خصوص ضدفرهنگ دارد – و پنداشتههایم دربارة آندسته از اعضای بسیج که ذکرشان رفت.
(۱) بسیج، براحتی میتواند جانشین خانواده شود و خانهای جایگزین برای اعضا بسازد؛ بیآنکه از درگیریها و مسایلی که نوجوانان و جوانان در خانوادة واقعیشان تجربه میکنند، خبری باشد.
برای بعضی، بسیج، خانوادة جدیدیست که حس عاطفی حاصل از مذهب (برادری)، در آن بسیار قدرتمند میباشد و دشمن بالقوّه، همبستگی بین اعضا را پدید میآورد. آنها که از خانوادة خود بهر دلیلی بریدهاند – یا کمتر به آن اعتنا میکنند – مشوّقی قویتر برای عدم ترکِ گروه دارند.
(۲) در گروههای ضدفرهنگ، رهبر مقتدر کاریزماتیک، بمثابة نمونة عینی و عملیِ هویّت بزرگسال، راهنمای ورود به واقعیّت جدید را فراهم میسازد.
برای بعضی، «فرمانده»ی بسیجی، نقش رهبر کاریزماتیکِ هویّتبخش را بعنوان پدرِ جدید بازی میکند. نوجوانان عضو، از این طریق، راهی برای بزرگشدن و آزادی از وابستگی کودکانه میجویند. آنها در خانة جدیدشان، بزرگ میشوند.
(۳) چنین گروههایی میتوانند برای اعضا، هویّتی نو و تصوّری از خود فراهم آورَند که عزّت نفس و امید را در عوضِ خود-خوارپنداری وعده میدهد و موجب میشود تکتکِ اعضا بخواهند خود را به اهداف و فعّالیّتهای گروه، متعهّد بدانند. به اعضا جایگاهی در نظم جدید و نیز واقعیّتی جدید، ارائه میگردد که از سوی دیگر شرکتکنندگان پذیرفته است. در یک کلام برای کسانیکه چنین خلاء هویّتی از تصوّرشان نسبت بخود وجود دارد، «بهتر است بسیجی بود تا اینکه هیچچیز نبود.» علاقه به در اختیار داشتن کارتِ بسیج و نمایش آن، نشاندهندة وابستگی به هویّت جدید و ابراز آن به کسانیست که فرد را تا پیش از این «هیچ» تلقّی میکردند.
(۴) هویّت نو، بصورت ابرازی خودش را در نمادها و زبان نشان میدهد. احساساتِ عمیق اعضا، از طریقِ نمادها بیان میشوند. در بعضی موارد این احساسات شامل بغض و بیزاری است و با پرخاش و انتقام و تخطّی همراه میگردد. دایرة واژگان خاص بسیج، لباس کم و بیش همسان و چفیه، دشمن مشترک و گاهی برخوردهای پرخاشجویانة انتقامی – انتقام از دشمن مشترک – بیانکنندة هویّت، بصورت ابرازیست.
(۵) ایدئولوژی جدیدی جایگزین ایدئولوژی قبلی میشود. ایدئولوژی جدید معنای جدیدی به هستی عضو میبخشد. اهداف و ارزشهای جدید به تعهّد و بازتعریف گذشته و زندگی پشیین دعوت میکنند. از چنین افرادی، بسیار از ایندست جملهها شنیدهام که «پیشتر گمان میکردم... حالا میدانم...»
بازتعریفِ واقعیّتی که ارائه میشود به اعادة عزّت نفس و شأن و مقام کمک میکند. بهجای بخشیدن و ارزانی داشتن بیهودگی و بیگانگی، ایدئولوژی جدید میتواند «چیزی که بیرزد برایش زندگی کرد» عرضه کنَد که ایدهآلیسم و هیجان و شور و ذوق را تجهیز میکند. این «چیز» ممکن است تصوّری از دنیایی جدید یا نظمی جدید باشد که به مشارکت جمعی برای چیزی بزرگتر و مهمتر نیازمند است: هدفی انقلابی.
(۶) این تصوّر، همچنین امکان سرسپردگی و تعهّد عمیق، فداکاریها و اجرای اعمالی را که ممکن است شجاعت اعضا را به چالش بکشاند و نیازشان به خطر و هیجان را اقناع کند، ارائه میدهد. بنظر میآید، بعضی اعضای فعّالتر گروه بیشتر طالب خطر و تنش باشند. در بعضی موارد، سطح سرسپردگی در شکلهای مناسکی ابراز میشود. بهعبارت دیگر، مناسک ورود به فعّالیّت سیاسی: شرکت در عملیّات، شرکت در رزمایش، اردو و فعّالیّتهای سیاسی.
(۷) دستِ آخر، بعضی گروهها، برای اعضا، امکانِ مشارکت در روش جدید نظم، انضباط درونی و مسؤولیّت در عملکردِ روزانه را در جهتِ هدفی مشترک – بهجای باری به هر جهت بودنِ بیهدف و جستجوی لذّات و هیجانهای آنی – فراهم میآورند. دیدهام کسانی را که گمان میکنند در موقعیّت جدیدشان، آدمهای مهمّی هستند. برای آنها نظم درونی و تعهّد به ایدئولوژی جدید بازنمایی چنین چیزیست.
---
پ.ن. هاها :)) عنوانش شبیه درس «فرهنگی برهنگی» -ِ کتاب ادبیات دوّم دبیرستان (؟) شد!
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
سلام و خسته نباشين .
از بين مواردي که اورديد با مورد سوم ، چهارم، ششم و هفتم کاملا موافقم . با توجه به تجربه نزدیکی که در این رابطه داشتم ، گر چه فکر می کنم در مورد جایگزینی بسیج به عنوان حمایت خانواد " اگر درست متوجه شده باشم " این مساله هم می تونه در نظر باشه که به خصوص در حال حاضر اکثر اعضا در خانواده های بسیجی و با ارزش های بسیجی به عضویت بسیج در میاند . پس شاید نه جایگزین بلکه در جهت کسب تایید خانوادگی عضو بسیج می شوند، همینطور در مورد یکدست نبودن اعضا ، با توجه به امکانات بعضا قابل توجهی که عضویت در بسیج به عنوان یک ارگان خدمتگذار نظام در پی داره " برخی" هم با انگیزه سودجویی حتی از نوع اقتصادیش عضو می شوند .
به نظرم سوژه خیلی جالب و به روزیه و واقعا هم خوب پرورونده شده . ممنون .
hoda | January 4, 2006 10:51 PM
شستشوی بسیج / بسیج شستشو!
سولوژن | January 4, 2006 11:51 PM
ديگه مملکته به قرآن... راستي!... اون درس براي اول دبيرستان بود.
راوی قصّههای عامّهپسند | January 5, 2006 09:41 AM
يک نکته ي ديگر هم که شايد بد نباشد به صحبت شما اضافه کنم :
خيلي اتوقات گروه هايي در قالب گروه هاي دوستانه در بسيج ايجاد مي شوند که ايدئولوژي کلي بسيج را قبول ندارند و تنها از امکانات بسيج به اصطلاح بسيجيون سو استفاده مي کنند و بعضا به جاي جلوگيري از شيوع فرهنگ نادرست ( از نظر نهادهاي سارنده ي بسيچ) ، خود عاملی برای شیوع آن فرهنگ ها می شوند.
سینا - حلی | January 5, 2006 03:25 PM
البته شايد اين موضوع بيشتر بعد روانشناسي داشته باشد تا جامعه شناسي .
سینا - حلی | January 5, 2006 03:26 PM
تمام موارد ی که بهش اشاره کردید در مورد اقلیتهای مذهبی صدق نمیکنه . خیلی طبیعیه که یک نفر اهل تسنن بسیج رو نه به خاطر ایدئولوژیش و نه به خاطر کسب هویت نو بخواد. و حتی با عضویت در چنین گروهی با خطر طرد شدن هم مواجه بشه. اما از طرف دیگه بی اعتمادی و نداشتن احساس امنیت و هم چنین نا امیدی از آینده ای مبهم فرد رو به پذیرش پایگاه قابل اطمینان تر و قبول این تناقض درونی مجبور می کنه .
خیلی خوب بود . ممنون
چیا | January 6, 2006 02:32 AM
تمام موارد ی که بهش اشاره کردید در مورد اقلیتهای مذهبی صدق نمیکنه . خیلی طبیعیه که یک نفر اهل تسنن بسیج رو نه به خاطر ایدئولوژیش و نه به خاطر کسب هویت نو بخواد. و حتی با عضویت در چنین گروهی با خطر طرد شدن هم مواجه بشه. اما از طرف دیگه بی اعتمادی و نداشتن احساس امنیت و هم چنین نا امیدی از آینده ای مبهم فرد رو به پذیرش پایگاه قابل اطمینان تر و قبول این تناقض درونی مجبور می کنه .
خیلی خوب بود . ممنون
چیا | January 6, 2006 02:32 AM
سلام امير جان
ناقلا عنوان کتاب رو کامل نمي نويسي که تو سرچ پيدات نکنند
منظورم کتاب فرهنگ برهنگي برهنگي فرهنگي نوشته برادر عادل است
حالا ديگه تو سرچ هم پيدات ميکنند برو قايم شو!
قربانت
mehdi dolati | January 6, 2006 07:00 PM
من دقيقا شما را نميشناسم. داشتم يک مطلبي رو سرچ مي کردم که به اين مطلب شما برخوردم.
ببينيد اينکه گروههاي مختلفي با انگيزه هاي متفاوت عضو بسيج مي شوند حرف درستي است و قابل رد کردن نيست.
اما:
اولا بايد بگويم نبايد اين ديدگاه شما را از نيروهايي که با اعتقاد قلبي و قبلي و با شناخت کامل از محيط بسيج و به دور از فشارهاي رواني و اجتماعي به عضويت اين نهاد در مي آيند غافل کنه
ثانيا هميشه اينمساله که عده اي با فعاليت هاي اجتماعي به دنبال کسب هويت جديدي براي خودشون هستند امر ناپسندي نيست بلکه ارزش گذاري در اين زمينه را بايد به نوع هويتي که افراد کسب مي کنند موکول کرد.
ali | January 29, 2006 03:28 AM