« راز | صفحه اصلی | همبستگی جعلی »
به دَرَک؛ ولی میکشمت!
بعدِ اینکه «به جهنّم» رو نوشتم – و خصوصاً این اواخر – ترانههای فارسی خیلی بیشتر از قبل، «ضدّ عاشقی» شدهان. بعضی از نمونهها دیگه واقعاً جالبان و ترغیب میکنن آدم رو که پیگیریشون کنه. این هم نتایج بعضی پیگیریها که البتّه به مدد دوستان ممکن شد:
۱- شدّت پیدا کردن
اوایل رضا صادقی میخوند «حالا که بیوفاییه؛ ما بیوفاتر از همه» و «عاشقیها رو هم دیدیم، به هوسه، یهبار بسه» و دستِ آخر «غم دیگه بسّه نازنین، هرکی نموندش به دَرَک!»
حالا میخونه «بابا بیخیال دیگه ناز کردنم حدّی داره» و «روتُ کم کن، دیگه تحفه هم که نیستی به خدا» و «راستشُ بخوای، دیگه خسته شدم، رک بگمت / به دلم نشسته بودی، گندیدی بریدمت» و «گفته بودم نَفَسی برام، میرم تا آخرش / نفسی که حرمتم رو بگیره، میبرّمش» یا «واسه رو کم کنیت هم شده، سراغت نمیام» و دستِ آخر اینکه «قاطی کردم بد رقم میخوام که قیدت بزنم / میخوام این دندون عاریه رو از تَه بکنم» !
۲- از پایین تا بالا، از مرد تا زن
اینروزها، افشین – بقول دوستان، خیلی خالطور – میخونه «دیگه برام مهم نیست، نبودنت کنارم / من بیخیالت شدم، حوصلهاتم ندارم» و «دیگه اَزَت بدم میاد، پیشم نیا عروسک / بهونهگیر اخمو عروسکِ بینمک» و «حالا که نیستی پیشم، درد و غمی ندارم» یا شهرام کاشانی میگه «اگه یه روزم به عمرم بمونه، گریهاتُ در میارم» و لیلا فروهر: «اگه دوسِت ندارم، حقّته، حقّته / هرچی بروزت بیارم، حقّته، حقّته / تلاقی این هم بیوفایی / پا روی قلبت بذارم، حقّته، حقّته» و «هر کاری کردی تو با روزگارم / هزار برابر سرِ تو میارم»
یه کم باز بقول دوستان باکلاستر، مرتضی مفرّحی اینطور میخونه «داری میری و من هم «اینجا بمون» نمیگم / بی تو دلم یه دریاست، اینطوری جون نمیدم» و «دلم رو پس میگیرم، یه وقت نگی محاله / با این همه دو رویی، با تو بودن خیاله» و «یه روز دلت میگیره، میای پیشم دوباره / با خنده میگی این هم بازی روزگاره / اونوقت میگم که من هم، حال دلم خرابه / سر به هوا شده باز، حوصلهاتُ نداره»
دستِ آخر، گوگوش – اینبار خیلی باکلاستر و با استعاره و بازی زبانی : «باید از سنگر بیسنگِ تو برمیگشتم / از مدارِ عشقِ کمرنگِ تو برمیگشتم / باید آن شب که فروتنانه در میدانت / منِ من کشته شد، از جنگ تو برمیگشتم» «باید از جنگ تو با هرچه که از من مانده / ترکِ اسب دست و پا لنگِ تو بر میگشتم / عشق تو لحنِ بدِ سیلِ مصیبتبار است / باید از لحن بدآهنگِ تو برمیگشتم»
۳- چهرههای جدید؛ صداهای نو
ولی بشنوید از این دو کشف آخری که ژانر جدیدی در ترانههای فارسی اینروزهاست گویا و اصولاً از هر پنج تا ترانه، چهارتایش با این تم و مضمونه. از همه صریحتر علی حسینی (؟) برای خانم طلایی که گویا «یاغی شده / رفته برام ساقی (!) شده»، اینطور خونده: «آخ که عجب رویی داری / بازم میگی دوسَم داری / خودم دیدم – بابا خودم دیدم / لب روی لبهاش میذاری / چرا نمیگی راستشُ / که غیر من یاری داری / من میدونم – من میدونم / تو دیگه دوسَم نداری / جل و پلاساتُ ببر / بیرون ز خونة دلم» چراکه «گریه و التماسِ تو قشنگی خیالمه / کشتن و آتیش زدنت، آخرِ عشق و حالمه» و از همه صریحتر «پشتِ سرم گفتی که من، درگیر و قاطی پاتیَم / تُف به مرامت عوضی، از سرتم زیادیم»
یا محسن چاوشی: «میکشمت اگه یه روز با غریبه ببینمت / گل منی نمیذارم دست غریبه بچیندت / گولم زدی امّا بدون یه روز سراغ تو میام / با خنجری تشنه واسه سینة داغ تو میام» و «قانونِ تو، تو عاشقی هوسه / میکشمت دستم بهت برسه» چرا؟ چون «دو تهسیگار مونده رو میز / یه ماتیکی، یکی تمیز / گفتی به من تنها بودی / کی بوده پس اینجا عزیز؟» و «نفسنفس میزنم و از دور تماشات میکنم / رفتی با اون مرد غریب، ندیدی نگات میکنم»
نمونه، خیلی زیاده. خلاصه کنم که بنظرم، این موضوع واسه بررسی در حوزة جامعهشناسی ادبیات و مطالعات فرهنگی در حیطة هنر عامّهپسند خیلی بکر و قشنگه. خودم، هنوز با ایدههایی که تو «به جهنّم» طرح کردم، موافقم... فقط حیف که ایدهان! :) اون چیزی هم که الان برام جالبه اینه که «به درک» داره جاش رو میده به اینکه، به دَرَک که رفتی، ولی حواست باشه که «میکشمت، دستم بهت برسه» و به این سادگیها نمیتونی از چنگم در بری: «درسی بدم تو قصّهها بیارن / ابرای آسمون برات ببارن» . خلاصه اینکه آتیشت میزنم؛ «تو منُ نشناختی»، «اگه یه روزم به عمرم بمونه، گریهاتُ در میارم»!
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
اميدوارم در اين باره بيشتر بنويسيد.
samaneh | December 21, 2005 11:59 AM
خداحافظ
فربد | December 21, 2005 01:37 PM
سلام دوست عزيز .. به نظر من اينجور ترانه ها ارزش نقد کردن ندارند چون فقط کاست پر کن هستند .. موفق باشي .. تا بعد
mohsen | December 23, 2005 03:29 AM
سلام
من با محسن مخالم ...مثل اينه که بگي دزدي ارزش بحث کردن از ديد جامعه شناسي نداره چون خيلي کار بديه
جامعه شناسي با ارزش گذاري کاري نداره...اينجا بحث از عينيت است
بدرود
امير ارسلان | December 23, 2005 01:12 PM
سلام دوست عزيز٬ وبلاگ پرمحتوايی داری.
راوی قصّههای عامّهپسند | December 23, 2005 11:28 PM
امير جان سلام
خيلي ممنون از لطفت بابت دعوتنامه اورکات متاسفانه بعد از فيلتر شدنش امکان وارد شدن به هوم پيجم را نداشته ام اگر راهي بلدي به ما هم بگو ناقلا
راستي جمعه پيش گفتم حتما تو جشن رونمايي رباعيات خيام در خانه هنرمندان مي بينمت ولي نبودي
قربانت و باز هم تشكر
mehdi dolati | December 24, 2005 10:36 AM
یا رب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم زجرش دهم خوارش کنم زارش کنم
از بوسه های آتشین وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگند هابار دگریارش کنم
چون یار شد بار دگر کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم
فائزه - دهه پنجاه | December 24, 2005 12:14 PM
شاید این آهنگ ها ، مثل آدم ها ،محصول این اجتماع هستند .
و چی شده و چه شرایطی ایجاد شده که جامعه این محصولات را بیرون بده ؟ نا امیدی ؟ از مد افتادن یکسری آهنگ دیده و یکسری حس ؟ نمیدونم !
سینا - حلی | December 24, 2005 11:26 PM
خیلی می بخشید که بی ارنباط به همین مطلب کامنت می دم . از این که به اندازه ی بچّه های علوم انسانی پارسال ( سومی های امسال در سال گذشته ) نمی تونم شما رو ببینم خیلی ناراحتم . به امید این که این آرزو روزی شدنی بشه .
سینا - حلی | December 24, 2005 11:50 PM
يخواستم بگم با آقا محسن مخالفم!از نظر من ارزش ترانه(تعريف درست ترانه رو نمي دونم)به شعرش نيست.راستي اصلا خوشم نيومد اسم گوگوش و ليلا رو اين وسط ديدم!;)
navyd | December 25, 2005 11:19 PM
این حرکتی است. که در آن انسان دوستی شما، وجدان شما، بی تفاوت نبودن شما ، کودک دوستی شما، به آزمایش گذاشته می شود. به این کمپین بپیوندید. برای امضای کمپین به این ادرس مراجعه کنید.www.javanx.blogsky.com در صورت امکان به این کمپین لینک دهید. در صورتی که این وبلاگ فیلتر باشد به این ادرس مراجعه کنید.www.javanx.blogfa.com
عباس رضایی | December 26, 2005 05:47 PM
خواهشمندم اگر تونستيد راجع به تعاريف آکادميک انواع آهنگ (در آمد - پيش در آمد - ترانه - فرق ترانه با شعر و ...) مطلبي بنويسيد .
سینا - حلی | December 26, 2005 09:34 PM
سلام.من يه داستان از خودم رو تو وبلاگم گذاشتم خيلي ممنون ميشم اگه شما بخونين و نظر و انتقادتونو بهم بگين البته اگه وقت کردين!
خيلي متشکر
faezeh | December 26, 2005 11:17 PM
به زبان خودشان
با درختی که زند سر به فلک
به زبان مِه و ابر
به زبان لجن و سایه و لک
به زبان شب و شک حرف مزن
با درختان برومند جوان
به زبان گل و نور
به زبان سحر و آب روان
به زبان خودشان حرف بزن
تهران - 13/5/59
نام کوچک
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفتة مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن!
تهران - 20/10/62
Pouyan
فرشاد جمالی | December 27, 2005 05:43 AM
سلام
سجاد | December 27, 2005 03:49 PM
عشق پديدهاي است که براي موجودي خصوصيات کاملي قائل ميشوي و او را به عنوان شخص کامل تعظيم ميکني. حال به وضعيت جامعه نظر مياندازيم.در يک جامعه که اجازه ساختاري حضور هم سطح معشوق که معمولا از جنس مخالف است نباشد اين جايگاه متفاوت امکان بقاي اين حس را فراهم ميکند يا در جامعهاي که ارتباطها در آن پايدار و تعريف شدهاند. در جامعهاي مثل ما دگرگونيهاي سريع جنسيتي مشاهده ميشود که همهچيز از جمله روابط را تغيير ميدهند. اين وضعيت حالت ناپايداري ايجاد ميکند که اعضا به گونهاي متفاوت و گاه متضاد اجتماعي ميشوند که وضعيت ناپايدار روابط را به وجود مياورد. تغييرات اساسي اصول اخلاقي و کمال عرصه اعتماد عاشقانه را کم ميکند.
حامد | December 27, 2005 07:01 PM
مثل همیشه جذاب.
مانا | December 27, 2005 09:58 PM
از دست اين مطالعات فرهنگي ها !!!!! در عين حال با مانا موافقم !
از زندگي | December 28, 2005 03:58 PM
از نظرات دوست عزيزمون راوي قصههاي عامه پسند بيشتر استفاده کنيد !
spenta | December 28, 2005 10:58 PM
مثه رویای تو شب ستاره هارو دس بزن
فکر فردا رو بکن ابر کبودو پس بزن
مثه پرواز صدا رو لب لحظه ها بشین
آخرین ستاره باش صبح پاشو خورشیدوببین
سر حرفو وا بکن با گل ناز اطلسی
رنگ آفتابو بپرس وقتیکه از راه میرسی
دلت ارزونی من غصه هات ارزونی باد
نذار غم پا بگیره شب به سراغمون بیاد
واسه یاسِ رازقی توی حیاط جائی بذار
اگه همزبون می خواد کنار اون پونه بکار
دس بکش به باغچه ها بگو که بارون بباره
شبو خواب کن تو خونه فردا بیاد باز دوباره
واسهءپرنده ها فکر یه سر پناه بکن
برای موندن برگ خزونو سر به راه بکن
واسه ناز گل سرخ فکر یه پروانه بکن
تا هنوز دیر نشده بهارو جاودانه کن
شعر: فریبـا وکیلی
آواز: پژمان مبــرا
صفورا | December 29, 2005 05:11 AM
اگه بايد دنبال دليل گشت به نظر من دليلش اينکه به هر حال اين نوع ترانه ها بايد عامه پسند باشند و شرط عامه پسند بودن بيان حرف دل عامه است.با اين اوضاع عشق و عاشقي تو اين زمان اين ترانه ها باب و لازم مي شه حتي.
monaliza | December 29, 2005 10:27 AM
بايد دنبال دليل گشت به نظر من دليلش اينکه به هر حال اين نوع ترانه ها بايد عامه پسند باشند و شرط عامه پسند بودن بيان حرف دل عامه است.با اين اوضاع عشق و عاشقي تو اين زمان اين ترانه ها باب و لازم مي شه حتي.
monaliza | December 29, 2005 10:28 AM
اما نکته اي که وجود داره اينست که نظر عامه ي مردم و اين ترانه ها به نوعي با يکديگر تعامل دارند. يعني ممکن است به طور مثال گروهي با هم نقشه بريزند که ما در دوره اي فقط اين نوع آهنگ ها را مي سازيم و مردم هم فکر کنند که لابد مقتضيات اين دوره اين نوع آهنگ ها شده است !
سینا - حلی | December 29, 2005 11:51 AM
سلام، من در سايت بالش خيس هم مطلبي در مورد اين آهنگ ها خواندم که فکر کنم بد نباشد سر بزنيد http://www.baleshekhis.com/editorial0.htm
امید رحیمی | December 29, 2005 07:04 PM
lمنم از این موضوعات خیلی خوشم میاد نمی دونم ترانه ای که عصار خونده رو نوشته بودی یا نه "خیال نکن نباشی ، بدون تو می میرم ، گفته بودم عاشقم خوب حرفمو پس می گیرم"
من یه آهنگ هم از Shania Twain شنیدم که اون هم تو همین موضوعات سیر می کنه غیر از آهنگ و صدای Shania که من خیلی ئوستش دارم شعرش هم خیلی قشنگه برای دیدن متن شعر برو اینجا: http://www.cowboylyrics.com/lyrics/twain-shania/whose-bed-have-your-boots-been-under-9378.html
دستت هم درد نکنه. بازم بنویس
شاد باشی
هما | December 30, 2005 03:05 PM
Artist/Band: Twain Shania
Lyrics for Song: Whose Bed Have Your Boots Been Under?
Lyrics for Album: The Woman In Me
Whose bed have your boots been under?
Whose bed have your boots been under?
And whose heart did you steal I wonder?
This time did it feel like thunder, baby?
Whose bed have your boots been under?
Don't look so lonely
Don't act so blue
I know I'm not the only
Girl you run to
I know about Lolita
Your little Spanish flame
I've seen you around with Rita
The redhead down the lane
Whose bed have your boots been under?
And whose heart did you steal I wonder?
This time did it feel like thunder, baby?
And who did you run to?
And whose lips have you been kissin'?
And whose ear did you make a wish in?
Is she the one that you've been missin', baby?
Well whose bed have your boots been under?
I heard you've been sneakin'
Around with Jill
And what about that weekend
With Beverly Hill
And I've seen you walkin'
With long legs Louise
And you weren't just talkin'
Last night with Denise
Whose bed have your boots been under?
And whose heart did you steal I wonder?
This time did it feel like thunder, baby?
And who did you run to?
And whose lips have you been kissin'?
And whose ear did you make a wish in?
Is she the one that you've been missin', baby?
Well whose bed have your boots been under?
Come on boots....
So next time you're lonely
Don't call on me
Try the operator
Maybe she'll be free
Whose bed have your boots been under?
And whose heart did you steal I wonder?
This time did it feel like thunder?
Whose bed have your boots been under?
And whose heart did you steal I wonder?
This time did it feel like thunder, baby?
And who did you run to?
And whose lips have you been kissin'?
And whose ear did you make a wish in?
Is she the one that you've been missin', baby?
Well whose bed have your boots been under?
I wanna know whose bed, baby
Whoa baby, tell me
Whose bed, yes I wanna know
You better start talkin'
Or you better start walkin'....
Shania Twain | December 30, 2005 04:44 PM
الهي سقف آرزوت خراب بشه روي سرش
بياي ببيني که همه حلقه زدن دور وبرش
الهي که روز وصال طوفان شه از سمت شمال
هيچي از اون روز نمونه به جز گلاي پرپرش
قسم مي خوردي با مني قسم مي خوردي به خدا
خدا الهي بز نه تو کمرت تو کمرش
من اهل نفرين نبودم چه برسه که تو باشي
بياد الهي خبرت بياد الهي خبرش
عمرت الهي کم نشه اما پر از غصه باشه
زجرهايي که به من دادي بکشي تا آخرش
الهي که يه روز خوش از تو گلوت پايين نره
رسواي عالمت کنن اون چشاي در بدرش
ترانه خوان: محسن چاووشي ۸۴
موضوعش خيلي جالبه ولي به نظر مياد تحليل پيچيده اي داشته باشه:
ممکنه بازار اين گونه ترانه ها بهتر شده و توليد هم متناسب با در خواست بازار به اين سمت رفته باشه
شايد هم خواننده هابه سمت چنين ترانه ها يي کشيده شدن
شايد هم .....
بايد همه فاکتور هاي دخيل در توليد يک ترانه رو را بررسي کرد .
شايد هم يه ترانه با چنين مضموني خوب گرفته بعد بقيه هم....شايد
ashena | January 4, 2006 06:15 PM
البته از دیدن نام گوگوش بزرگ کنار این خرده ریزها هیچ خوش مان نیامد
kasra | January 12, 2006 04:47 AM