« دیر گچین؛ دیروز کاروانسرا و امروز طویله... | صفحه اصلی | موفق باشی! »
عاشورای میدان محسنی
«راز» اینجانب متّهم است به اینکه بوی محرّم از آن به مشام نمیرسد! میخواهم بار اتّهامم را سنگینتر کنم و بعضی عکسهایم را از عزاداری ظهر عاشورا در میدان محسنی نمایش بدهم. لابد آدم بیدین و ایمانی هستم که دوربین بدست به میدان محسنی رفتهام... اشکالی ندارد! منِ البتّه سادهلوح و نادان، در ضمن سفارشتان میکنم به دیدن گزارش و عکسهای بدون مرز از مراسم شام غریبان در میدان محسنی و نیز چند عکسی که سالهای پیش برداشته بودم: اینجا و اینجا.
چون، عکسهای صفحة اوّل «راز» زیاد شده و احتمالاً بارگذاریش معطّلی خواهد داشت، بقیة عکسها را در ادامة مطلب ببینید...
زنجیرزنی در ظهر عاشورا – میدان محسنی – محرّم ۱۴۲۶ – سر و صورت عزادار با ضربههای زنجیر زخمی شده است.
حلقة شور و زنجیرزنی ظهر عاشورا – میدان محسنی – محرّم ۱۴۲۶ – حرکات تمرینشده و هماهنگ گروهی برایم جالب بود؛ هماهنگتر از بسیاری دستههایی که تا حالا دیدهام.
ساکسیفون و آهنگ ماتم – میدان محسنی – محرّم ۱۴۲۶ – سازهای بادی، همراه با سازهای کوبهای – و این اواخر ارگ – در عزاداریها و خصوصاً مراسم تعزیه، مرسوم است. (تکیة بزرگ تجریش در بازار قدیم تجربش و نزدیک امامزاده صالح و مراسم تعزیة هرسالة آن، نمونهایست که دیدهام و میدانم.) امّا، ساز بادی مورد استفاده پیش از این، چیزی بود شبیه شیپور (هورن). اوّلین بار است که ساکسیفون را در ایندست مراسم میدیدم. نوازندهاش هم الحق که خوب میزد.
زنجیرزنی ظهر عاشورا – میدان محسنی – محرّم ۱۴۲۶
دستة زنجیرزن میدان محسنی و تماشاگران – محرّم ۱۴۲۶
نوحهخوان یکی از دستههای عبوری از میدان محسنی – محرّم ۱۴۲۶ – نوحهخوان میگفت: خواهران توجّه کنند که برای مراسم عزاداری تشریف آوردهاند و به احترام همشهریهایشان، حجابهایشان را حفظ کنند. و خطاب به مردها: برادران بلندتر یا حسین بگویند شاید در دل خواهرها نفوذ کرد و حجابشان را حفظ کردند.
دود کردنِ اسفند برای دستهها – میدان محسنی – محرّم ۱۴۲۶ – زنی از ساکنان محلّه، برای جوانان و دستهها، اسفند دود میکند.
نماز ظهر عاشورا – میدان محسنی – محرّم ۱۴۲۶ – مردی تنها در میانة خیابان میرداماد، نماز ظهر عاشورا میخوانَد. نماز ظهر عاشورا در مسجد الغدیر – چند ده متر آنطرفتر – برگزار شد.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
از اين مراسم ها متنفرم!و بيشتر از كساني كه از اين مراسمها سوء استفاده ميكنن!من كه اين چند روز ترجيح دادم تو خونه بمونم!
مانا | February 22, 2005 01:00 PM
خوب بود:) و تضادها يا به گمان بعضي، تضادها كاملا نمايان بود.
بهار | February 22, 2005 01:20 PM
حال کردم با عکسات.
مجتبا | February 22, 2005 01:23 PM
سلام خوبی ؟؟؟ خیلی خوب بود . داره دو دستگی ایاد میشه . همه ریا کاری می کنن. دقیقا همین از توی عکس هات بیرونی زد. که کاملا هم درست بود .داستانهرو بخوانید تا بعدا ...
وحید | February 22, 2005 06:37 PM
هميشه يك نماد نبايد جاي اصل رو بگيره. چيزي كه هر سال در ايران داره بيشتر ميشه
payambare doorooghin | February 22, 2005 07:07 PM
چرا تضاد آخه ؟! نمي دونم ، به خاطر موي بلند اون پسر يا ريش اون يكي مي گيد تضاد ...؟! با چي تضاد داره آخه ؟! با نفس قيام امام حسين ؟! نه ، به نظر من كه هيچ تضادي توش نبود . بياين قصه رو از يه زاويه ديگه ببينيم . من بين اين ريش و مو و امام حسين و كربلا و عاشورا و ... هيچ منافاتي نمي بينم . منافاتي هست توش ؟! گمان نكنم . مسئله رياكاري كه ديگه اصلا . اصلا .
فاطمه | February 22, 2005 07:51 PM
عكس هاش واقعل قشنگ بود ... اما بقيش... قشنگ نبود. نه امام حسين بود نه دختر پسر هاي رنگارنگ نه خدا... چي بود ؟
Anonymous | February 22, 2005 09:59 PM
دوستان اين خيلي خوب است. فکر کردهايد کارناوالهاي شادي در کشورهاي ديگه اول چي بودن؟ همهشان ابتدا جنبهي مذهبي داشتند. حالا ما هم بايد به تدريج با لوث کردن عاشورا از قلب آن شادي و مهرباني در آوريم. واقعا اين جوانان دارن خدمت بزرگي به ما ميکنن.
Nima | February 23, 2005 03:59 AM
پس اون دوست " بسم الله " گو كجاست حالا ؟
فاطمه | February 23, 2005 10:28 AM
بسم الله الرحمن الرحیم
چند نکته:
1- با تشکر از دوست عزیز خانم فاطمه ابتدا باید خدمت ایشان عرض کنم استفاده از عباراتی مانند: بلغورکردی-از بیخ عربی-بچه بازی در نیار و ... در شأن شما نیست. پس سعی کنید در بیان نظرتان نسبت به دیگران حتی با وجود مخالفت شدید از عباراتی مناسب استفاده کنید تا فرق شما با دیگرانی که از این جملات استفاده میکنند نمایان شود.
2_ غلط املایی موجود در متن برای مغلطه کاران دستاویز خوبی است. امیدوارم که شما از اینگونه افراد نباشید.(عضیمی!)
3- بنده ادعایی در رابطه با مذهبی بودن و قرائت صحیح از دین ندارم که بخواهم به هر نحوی حقانیت نظر خود را ثابت کنم یا نقش انسانهای متدین را بازی کنم. اما معتقدم امثال شما نیز فاقد درک صحیح و روشنی از دین هستند به همین دلیل اظهارنظرهای غیرعالمانه را نمی پذیرم.
4_ کسی با ریش و انگشتر عقیق و بسم الله گفتن! مؤمن نیست که دومین آن من باشم. شروع کردن با نام خدا صرفا اعتقاد من است گرچه هیچ از آن خالق یکتا نمیدانم.
5_ با تشکر از دوست عزیز خانم بهار باید حضور جنابعالی نیز عرض کنم من با شما در ارتباط با ارائه درک عمیق از فرهنگ عاشورا به جوانان و روزآمد کردن شیوه های آن موافقم.در ضمن متن شما مؤدبانه تر بود و از این بابت ممنونم.
6- جناب شیوا از شما بعید بود. بنده عرض نکردم شما بی دین هستید بلکه فقط معتقدم مطالعه فرهنگ و مطالعات فرهنگی و دانشجوی آن(به امید خدا) بدون داشتن معلومات ونیز درک دینی عبث و بیهوده است که متأسفانه شما فاقد آن هستید.
7_ درضمن تشکر از شما بخاطر توجه به نظر من و مطلب مصوری که تدارک دیدید.
8_ ولتر میگوید: من با نظر تو مخالفم اما برای بیان نظرت جانم را فدا میکنم!
Anonymous | February 23, 2005 08:37 PM
به نظر من عاشورا يه معجزست .چون 1400 سال كه هميشه همين جوري برگزار شده.مسئله كربلا يه مسئله فراگير بوده خيلي ها اعتقاد داشتن خيلي ها هم حاجت گرفتن .مسئله اعتقاد هم چيزي نيست كه مخصوص يه قشر خاص بشه .همه ميتونن داشته باشن يا نداشته باشن .اعتقاد تيپ و بالا شهر پايين شهر نميشناسه پولدار و بي پول نميشناسه .اين يه طرف قضيه است يه طرف ديگه اينه كه ما همه مسلمونيم (حداقل!!!)كلي از ما هم اسم يه مذهب شيعه رو يدك ميكشن خوب حالا كه ما مسلمونيم و كلي هم براي اين موضوع حرف براگفتن داريم چرا دامنه ديدمون رو يه كم وسيع تر نميكنيم ببينيم تو شهر چه خبره .يه مثال برات مينويسم ما مدرك ميتوني بري ببيني .يه هيات هست تو هفت تير به نام ثارالله اين ظهر تاسوعا غذا ميپزه ميده به اقليت هاي ديني برو ببين به ارمني دم در هيات نوشتن كه غذاي ظهر تاسوعا براي اقليت هاي ديني هست اون وقت ما نشستيم در باره بلند بودن مو و آرايش كردن خانومها و دور چرخيدن و زنجير زدن هيات بحث ميكنيم.باب به خدا اين ارمني ها از ما بيشتر به حضزت عباس اعتقاد دارن براش نظر ميكنن و نظرشون هم قبول ميشه حالا ما هي بحث تريپ و مو اينهارو داريم بابا به دلمون فكر كنيم .....(اگه خواستي جوابمو تو بلاگم ميتوني بدي)
مهدي اصالتي | February 23, 2005 09:42 PM
آقاي شيوا
به نظر من خيلي احمقانه هستش كه شما در كل مراسم عاشورا رو با اين چيزي كه در ايران هستش قياس مي كنيد.درست مثل بررسي حكومت اسلامي و مساوي گرفتن آن با ايران هستش!
payambare doorooghin | February 23, 2005 10:16 PM
عكسهاي قشنگي است.به نظرم بايد براي اين عكسها اشك ريخت.
UL | February 24, 2005 02:10 AM
امسال فشن تي وي به روز عاشورا اومده بود!گرچه ما همش تو خونه بوديم!دوستانم تعريف ميكردن كه عده اي قلاده به گردن انداخته و عوعو مي نمودند و ميگفتند ما سگان حسينيم!!!
مهدیه | February 24, 2005 08:10 AM
عکس های شما نکته سنجی بودند. اتفاقاً همین دیشب عکس هایی که توی سایت ستاره سرخ از مراسم شام غریبان فکر کنم همون میدان محسنی گذاشته بودند رو دیدم. خب هر چیزی جای خودش رو داره ریش مدل خاص و موی بلند آقایان خب مانعی برای عزادار بودن محسوب نمیشه اما آخه نمیدونم چرا ما نمیخواهیم قبول کنیم با هزار و یک قلم آرایش و ساق پای برهنه و بدون هیچ حجابی در مراسم شام غریبان یا عاشورا ظاهر شدن توهینه و جز این نیست. آخه ببینین ما ایرانی ها چرا اینقدر افراط کاریم؟ توی دانشگاه همون لباسی رو میپوشیم که بیرون میپوشیم چرا فرق رسمی و غیر رسمی عروسی و عزا رو نمیخواهیم قبول کنیم؟ بذارید منو متحجر بخونن ! در حالیکه من فقط معتقد به حفظ حرمت و احترام اون خاندان پاک هستم حتا این خون جاری شدن هم به هیچ وجه نشونه احترام نیست بلکه بیشتر نشونه حماقته . قلاده به گردن انداختن قمه زدن و نوع بخصوصی سینه زدن اینا همش رفتاریه که خودش یک مراسم عزاداری جداگانه لازم داره چرا که به بی معرفتی این عده آدمهای احمق گواهی میده
آزاده | February 26, 2005 11:09 PM
ای خداااااااااا! من تا جان در بدن دارم برای زبان فارسی ... نه به اون شوری ولی مگه این کلمه ی مراسم یک بار جمع زده نشده؟ دوباره جمع زدنش یعنی چی؟
Anonymous | February 26, 2005 11:15 PM
حسین کیلو چند؟؟؟!!!
Anonymous | February 28, 2005 02:58 AM
حسین کیلو چند ؟ کی میخوان آدم شین بابا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
Anonymous | February 28, 2005 03:01 AM
بابا دو تا عرب همدیگر رو کشتن ما این وسط چی میگیم جانم !!؟؟
اشکان | February 28, 2005 03:05 AM
خیلی خوب بود بیشترش کنید !
ترانه | February 28, 2005 03:07 AM
لبيك يا حسين . اين دلقكهاي بي حيا روزي تمام عمر خود را در همين شب از "عمر سعد" گرفتند.
Anonymous | March 1, 2005 04:27 PM
سلام
خوب بود
علی | March 2, 2005 01:52 PM
سلام
واقعا شما فكر ميكنيد توي اون جمع چند نفر براي امام حسين(ع) اومده بودند
چند نفر براي دوست دختراشون يا دختر بازي؟ هان!!!!
البته من با اون حرومزاده هاي ولد الزنا كه مثلا مي گن امام حسين كيلو چند؟ و 2 تا عرب جنگ كردن به ما چه! و... هيچ كاري ندارم و اونارو ... حساب نمي كنم چون مي دونم 1 مشت عقده اي هستن از اين نوشته ي من هم بيخود قاطي نكنن
در ضمن اگه مي تونيد 2 شنبه 17/12/83 بيايد ميدون محسني!!!!!!!!!!!!!!
mohammad | March 7, 2005 01:52 PM
الهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود
Anonymous | March 8, 2005 07:12 PM
ashoora valentayne ma irania dare mishe.........
hadi | March 13, 2005 12:29 PM
مهدی جان بیا
Anonymous | March 13, 2005 11:36 PM
jaleb bood
good jod
ya hossein
Anonymous | March 17, 2005 04:38 AM
mige
ahvale asheghan ra ba ... nagooeid
khodaeish manaye vagheie hameye khobiha to karbala bood
marefat = abbas
delavari=abbas
eshagh=abbas
vafadari=abbas
emam hossein ke goftan nadare
migan
be vase kofia doa kard baroon barid
bad hamin ... che talafi kardan
shahab | March 17, 2005 04:45 AM
اوه دوستان !بدون عرض معذرت بايد عرض كنم كه بنده لائيك هستم وهر كس مايل نيست اين متن رو نخونه ... قيام حسين براي من فوق العاده محترمه ... من به جسارت آدم ها احترام مي گذارم و معتقدم اگه اين فرهنگ تا الان دووم آورده به دليل به همتا بودن اين جسارته... اوه متاسفم براي همه كسايي كه بدون مطالعه حرف ميزنن يا به خودشون اجازه مي دن توي موضوع هايي كه كوچكتري ربطي به دانششون نداره اظهار نظر كنن ... البته هركسي حق داره نظرش رو بگه ... حتي آدم لائيكي مثل من ... من فقط براشون متاسفم همين ...
من به ادامه دادن اين فرهنگ معتقدم ... ولي متاسفانه جانماز آبكش هانتونستن توي چند دهه اخير خوب اين فرهنگ رو منتقل كنن .. وبه جاي اون خوب ياد گرفتن اشك مردمو در بيارن وكيسه هاشونو پر كنن . پس تعجبي نداره جوونايي كه كوچكترين چيزي از فرهنگ عاشورا وچرايي حركت حسين نمي دونن به دلايل ديگه اي به ميدون محسني بيان .. و 1 عده ارتجاعي هم كه فكر كردن اگه خودشون رو با ابزار شكنجه مثل زنجير يا چاقو تيكه پاره كنن حسين خيلي خوشش مي آد .. در جايي كه حضرت رسول مي گه بايد بن خودمون رو دوست داشته باشيم وبهش ظلم نكنيم ... اونها فكر مي كنن با گريه ميتونن اين فرهنگ رو ادامه بدن ... متاسفم ... بريد شريعتي رو بخونيد .
صبرا | March 30, 2005 08:08 PM
بسم رب الحسين
ديگه گردنم بشكنه اگه شام غريبان ميدون محسني گردن نشكونم
زندانشم رفتم بازم ميرم....لبيك حسين لبيك
Anonymous | April 6, 2005 04:04 PM
سلام خوبين من از همين پسري که مي بينيم پيشونيش زخمي شده ازش فيلم گرفتم که آخرش هم حالش بد شد داشت مي مرد به خدا به خودم گفتم آخه امام حسين (ع) کي گفته اينکار ها را با خودتو به کنين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
tooftoofi | February 11, 2006 01:54 AM
من هم مثل فاطمه فکر می کنم اینها تضاد نیستن. هر کسی به اندازه درک و فهم خودش از واقعه عاشورا درس می گه. راستش امسال من کاملا اتفاقی بعد از سالها توی این مراسم شرکت کردم. وقتی به ادمای دور و برم نگاه کردم متوجه شدم چقدر آدمای مختلف با سلیقه های متفاوت توی این مراسم شرکت دارن. حقیقت اینه که امام حسین مال یه عده خاص با سلیقه های ویژه نیست. مال همه است! مهم اینه که به عاشورا "نگاه" کنیم و سرسری از کنارش نگذریم. آرزوم اینکه یه روز همه مون از درک اون آدم توی عکس اول به برداشت اون ادم توی عکس آخر برسیم و البته برداشتهای بالاتر و باارزش تر.
گلنار | February 11, 2006 02:48 PM
سلام.اي ول خيلي باحال بود.به نظر من بد نيست،حسين پارتي هم خوش مي گذره!!!!
maryam | March 7, 2006 08:46 PM