« بوفِ كورِ هدايت - محمد میرزاخانی | صفحه اصلی | روزگار غریبیست نازنین! »
بیناموسی علمی
کاری که من و سینا دیشب تا دیر وقت داشتیم انجام میدادیم، بیشک یه جور بیناموسی علمی بود! به این ترتیب که دو تایی یه عالمه پرسشنامه رو با تکنیک «دروننگری» (Introspection) (!) پر کردیم؛ یعنی خودمون رو میذاشتیم جای آدمها و تیپهای مختلف و به پرسشها پاسخ میدادیم. (سعی کردیم انصاف رو هم رعایت کنیم البتّه؛ واسه همین چند جا هم دادة مفقوده داریم...) بهمین راحتی! بعد وقتی تفاوتها و رابطهها رو محاسبه کردیم، به روابط دقیق عجیب و غریبی میرسیدیم. اسپیاساس، تفاوتهای بشدّت معنیدار و رابطههای خیلی خیلی خوب بهمون میداد. (بنظرم تفاوتهای بین دو جنس فقط یه خرده اغراق شده بود؛ اون هم تقصیر سیناست که جهتگیری خاصّی در مورد نگرانیهای پیش روی دخترا داشت!!) تازه این، بغیر از مسایل فلسفی و علمی و دینی و هنری و ... ست که همون دیشب در موردشون به توافق رسیدیم و فهمیدیم چه مسایلی رو دونسته فرض گرفتهبودیم و ازشون عبور کرده بودیم! از این گذشته، قرار شد نتایج دروننگریمون رو در یک مقاله، بعنوان نتایج حاصل از نمونهای معرّف منتشر هم بکنیم!!
سینا جان، خیلی زحمت کشیدی و از اون مهمتر خیلی خوش گذشت. ممنونم.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
من اگر جاي شما بودم، نتايج تحقيقام را در يک مجلهي روانشناسي چاپ ميکردم و جالبتر هم آنکه اگر تحقيق واقعياش را هم انجام ميدادم آن را در يک مجلهي فلسفه به عنوان "درآمدي بر تفاوت زبان شخصي و زبان اجتماعي" ميآوردم.
SoloGenْ | January 13, 2005 10:18 AM
آقاي شيوا سلام . احتراما به عرض ميرساند كه مناين كار شمارا گذارش ميكنم .اين كار شما حتي ... حتي از پيتزا خوردن هم بدتر است و من شما را به ضدفرهنگي خفن محكوم ميكنم . به قول عمو سيبيلو :" آنك انسان ..."
vahid | January 13, 2005 12:24 PM
سلام:)
در مورد نماز جمعه حق باشماست،شايد چون فكرم مشغول همان واقع نگري بود دقت نكردم!در مورد بحث هم،جوابم را با بيسوادي تمام دادم اما كسي ادامه نداد...مثل اينكه هموني كه گفته شده زياد جالب يا جذاب نيست باعث شد بمونه.اما خيلي جالب شد برم دنبال بحث نماز جمعه كه چرا ميگن در زمان غيبت امام زمان واجب نيست.(ببخشيد كه كامنت ربطي به اين يادداشتتون نداشت)
بهار | January 14, 2005 01:27 AM
خود رو به جای شخصیت های مختلف گذاشتن و به جای اونها فکر کردن و نظر دادن جداً هنر والای بازیگری رو می طلبه. تبریک میگم بهتون. اما حقیقتاً بازیگران خودشون هم بهتر میدونن که هر چه هم در عمق یک شخصیت فرو بری باز نمیتونی کاملاً جدای از نظرات شخصیت اصلی خودت باشی و رفتار کنی. البته برای یک تحقیق و تجربه خوبه اما من اون رو کامل و موثق نمیدونم. البته با عرض معذرت اگر جسارتی شد. ضمناً من نمیدونم نمونه ی معرف یعنی چی؟ خب فکر کنم به تعداد نظراتی که اینجا دادم تکرار کردم که این وبلاگ خیلی تخصصی هست پس لابد اهل فنی مثل خود شما باید نظر بدهند نه چون منی که خیلی کار کرده باشم چهار تا رمان و شعر و کتاب روانشناسی شخصیت و غیره خوندم و تحصیلات آکادمیک در این زمینه ندارم. به هر حال موفق باشید. اونطور که توی این سه سال بر من معلوم شده توی رشته خودتون جزء فعالان جدی هستید :)
آزاده | January 14, 2005 10:31 AM
سلام . مي خوام بگم اينكه به من سر نمي زني كاملا قابل دركه . يه آدم با سطح كار بالا و پر مشغله البته مثل جناب عالي وقتي براي پرداختن به درپيت نگاشته هاي من ناره . در مورد يادداشتت هم بايد بگم اون روابطي كه بدست آووردين يه چيزايي بوده كه از قبل تو ذهنتون بوده و از طريق ضمير ناخودآگاهتون وارد اون پرسش نامه ها شده . البته اين همون چيزيه كه باعث شده هر دوتون حس كنيد كه بابا ! عجب كفش (!!!) بزرگي! يا علي ...
علي | January 14, 2005 07:18 PM
از ماست كه بر ماست!
بهار | January 16, 2005 01:26 AM
چون كامنت بايد داراي بار علمي باشه يك بار ديگه اين بيناموسي علمي شما را خواندم و كلي حال كردم . به من سر بزنيد . بهروز كردم .
وحيد | January 16, 2005 07:22 PM
سلام آقاي شيواي عزيز مي خواستم بگويم كه منم وبلاگ دار شدم لطفا به من سر بزنيد و راهنمايي ام كنيد و مطلب ديگه اي هم كه ميخواستم عرض كنم اين بود كه آيا اجازه ميدهيد در وبلاگم به شما لينك بدهم يا خير . موفق باشيد
رامتین طاهریان | January 17, 2005 10:56 PM
با درود بر شما.مدتي پيش نظر شما را در مورد داگ ويل خواندم.برام خيلي جذاب بود.اگر وقت كرديد نقد من رو هم يه نگاهي بياندازيد . نظرتون خيلي برام ارزشمند خواهد بود . بدرود
Reza | January 18, 2005 12:13 AM