« ژاک دریدا: از فلسفه تا هنر – گزارش یک هماندیشی | صفحه اصلی | اسطورة اسناب »
اسناب/ نسبي نگري – محمّد میرزاخانی
پس از مقاله اي كه امير پويانِ عزيز در راز در ارتباط با اسناب و اسناب ها نوشت ، چند بار با بچهها و از جمله با خودِ امير پويان بحث درگرفت در مورد اين مفهوم ، مصداق هاي آن و هر آنچه در حوزة اين مفهوم قرار مي گيرد .
در اين جا ، فعلاً ، من قصد ارائه ي مقاله اي دربارة اسناب يا در ردّ و تأييد اين نظريه ندارم ؛ با اينكه اگر توفيق يار شود در آيندة نزديك چنين كاري خواهم كرد . قصد من تنها ارائه چند سوال يا چند نكته است بدون اينكه الزاماً هيچ نتيجه گيري خاصي از آنها بكنم :
1. شايد بتوان چند سطح براي نسبي نگري شناخت :
الف . من هرگز نخواهم توانست تجربه ، فرهنگ ، ديدگاه و … ديگري را بشناسم .
ب . حقيقت براي من و ديگري امر واحدي نيست .
ج . خودم ندانم حقيقت ( براي من ) كدامست ، من با حقيقت بازي مي كنم يا حقيقت مرا به بازي گرفته .
و …
2. در نسبي نگري گاه بايد به نوعي تناقض گردن نهاد : من به گزارة « A » اعتقاد دارم و دوستم به گزارة « نه ـ A » . حال تكليف ما در برابرِ يكديگر چيست ؟ آيا همين كه بگوييم ما به نظر يكديگر احترام مي گذاريم ، هركس نظرش براي خودش محترم است و كسي حقّ توهين و بي احترامي به نظر ديگري را ندارد . مشكل حل مي شود ؟ در سطوح روزمرّه و عادي شايد اين مسئله كمتر مشكل ساز باشد ولي چه بسا جاهايي باشد كه اين قضيه به يك بحرانِ انديشه اي تبديل شود . فرض كنيد شما براي مسافرت ( تفريحي ، تحقيقي ، يا … ) به ميان يك قبيله ي بدوي رفته باشيد . از قضا در آن ايام طي يك آيين كهن قرار است یكي از افراد قبيله ( فرضاً يك كودك يا زن بسيار جذاب و دوست داشتني ) را قرباني كنند . حال در همين كشاكش فرصتي پيش مي آيد كه شما مي توانيد فرد قرباني شونده را نجات دهيد و از مهلكه به در ببريد و مثلاً با يكديگر از آن قبيله بگريزيد . در چنين شرايطي وضعيتِ نسبي نگري و احترام به انديشه و عقيدة ديگري چگونه است ؟ آيا ما يك تناقض روبرو نخواهيم شد ؟
ما در آن موقعيت اگر به عقيدة خودمان ( نجات جانِ يك انسان بي گناه ) احترام بگذاريم چارهاي نداريم جز رهانيدن او از دستِ قبيله . و اگر به انديشه و سنتِ قبله به عنوان ديگري احترام بگذاريم بايد بنشينيم و شاهد ريخته شدنِ خونِ يك بي گناه باشيم .
3. شايد با يك نگاه كلاسيك اين پرسش را بتوان مطرح كرد ـ گو اينكه بارها پيش از اين از عهد يونان باستان تا به امروز مطرح شده و پاسخ هاي فراوان به آن داده اند :
آيا حقيقت متكثّر است يا اينكه اساساً حقيقتي وجود ندارد و آنچه هست بر ساخته هاي ذهن خودِ افراد است .
4. آيا احترام به انديشه و اعتقاد ديگري حدّ و مرزي دارد و مثلاً تا جايي است كه به حقّ و حقوقِ من بي احترامي نكرده باشد ، و يا مثلاً قانون را زير پا نگذاشته باشد يا خير ؟
5. آيا پذيرفتن ِ نسبي نگري ( از عادي ترين تا راديكالي ترين مفاهيم آن ) به نوعي با آموزش و ترويج انديشه و عقيده و مرامِ خود به ديگري منافات ندارد ؟ وقتي انديشة تو « B » باشد و ترويج آن يعني نفيِ نظرِ ديگري كه انديشه اش « نه ـ B » است ، آيا اين كار بي احترامي به نظر آن ديگري نيست . چرا كه قطعاً مي دانيم بي احترامي تنها برخورد فيزيكي يا نثار فحش وناسزا به ديگري نيست .
6. آيا گردن نهادن به نسبي نگري ، و اين كه ديگري هم درست فكر مي كند و به اندازة من صاحب حق است ( چرا كه اگر او براي من ديگري است من هم براي او ديگري هستم ، پس اگر من حق دارم و درست مي انديشم و بايد به انديشه و رفتار و عقايدم احترام گذاشته شود ، اين قضيه براي او هم صدق مي كند ) منجر به نوعي آنارشيسم نمي شود ؟
7. آيا نمي توان هيچ اصل و قاعدة ثابتي براي هيچ عرصه اي مشخص كرد كه همه ملزم باشند به آن گردن بنهند و به نوعي با هر عقيده و نگرشي ملزم باشند آن را بپذيرند ؟ آيا اگر در يك جمع مثلاً در يك كلاس درس ، هركس عقيده اش كاملاً محترم باشد ( يكي دوست داشته باشد صحبت كند ، ديگري در همان زمان بخواهد به درس گوش دهد ، سومي بخواهد دراز بكشد ، و … ) كاري پيش مي رود ؟ و آيا در اين ميانه هيچ انديشة بهتر و برتري وجود ندارد كه همه مي بايست در برابر آن سر خم كنند ؟
8. آيا اساساً كسي هست كه اسناب نباشد ؟ ( البته با توجه به نكات بالا ) .
پي نوشت
در دو گزارة نخست از كتاب زير استفاده كرده ام :
ـ بابك احمدي ، كتاب ترديد ، نشر مركز ، چ سوم 1377 .
ترک بک
Listed below are links to weblogs that reference اسناب/ نسبي نگري – محمّد میرزاخانی:
» دگم و متا-دگم: يک مسالهي اخلاقي from Anti Memoirs
به دگمگرايي کاري ندارم، اما آيا اگر کسي سيستمي نسبيگرا [اخلاقي] اختيار کرد، ميتواند نسبت به آن سيستم تعصب نشان دهد و با سيستمهاي ديگر... [Read More]
يادداشتها
نهه به آن شوري شوري نه به اين بي نمكي . يه ذره يه ذره آپ كنيد .
vahid | January 6, 2005 11:10 PM
چون نمی خواستم از وحید کم بیارم اینو نوشتم!!
sajad | January 8, 2005 04:37 PM
سلام
مطالب جالبي مي نويسي
عاليست
راستش من تو گوگل دنبال مطلب در مورد فلسفه هاي اپيكوري- رواقي-كلبي ودم كه سايت شما نيز جزو يافته ها بود
راستش مي خواستم بدونم مي تونم در مورد موارد بالا كه گفتم همين فلسفه هاي اپيكوري- رواقي-كلبي از شما كمك بگيرم و شما چند تا منبع معرفي كنين؟
البته بحث من مربوط به نظر فلاسفه قديم يونان مثل سقراط -ارسطووغيره در مورد اين فلسفه ها است.
من دانشجوي رشته اديان دانشگاه فردوسي مشهد هستم
مرسي
خدانگهدار
اگه خواستين جواب بدين به همين ايميل بفرستين.
amir | March 25, 2005 06:30 AM