« شور و شوق فوتبال – نگاهی روانکاوانه | صفحه اصلی | ایدههایی در باب سکوت – ۵ »
خانوادة خوشبخت
ه
بامزه بود. برگشتنی، سوار تاکسیای شده بودم که رانندهاش، سرباز وظیفه بود. از خدمت میگفت و دربارة سربازیاش صحبت میکرد و اینکه میتواند پس از پایان خدمت، برود و درجهداری بخواند و عضو کادر شود.
بین صحبتهایش گفت: امّا اشکال اینه که نظام – منظورش نیروهای انتظامی بود – روحیة خاصّی میخواد. باید بتونی حرف زور رو قبول کنی؛ در واقع انگاری بشی زنشون.
جالب نیست؟ اینطور، در ذهنش تعریفی ساده از زن داشت: کسی که باید حرف زور را بپذیرد. امّا، از آن جالبتر لابد اینکه مرد کسی است که حرف زور میگوید. همانموقع فکر کردم با این تقسیم وظایف، خانوادة البته خوشبختی بوجود میآید: مرد، موجود بیمنطقی که حرف زور میزند و زن، موجود رقّتباری که پذیرندة زور است.
بقول سینا، "همینه که پیشرفت نمیکنیم!"
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
چرا توي اين خانواده خوشبخت بچه نيست؟ با اين اوضاع يه ده بيست تايي هم بچه بايد باشه........در ضمن مردهاي ايراني كم هم زور گو نيستند!
مانا | July 7, 2004 01:19 AM
"مرد، موجود بیمنطقی که حرف زور میزند و زن، موجود رقّتباری که پذیرندة زور است."
يا شايد هم اين:
مرد، موجود منطقياي که حرف درست ميزند و زن، موجود قابل احترامي که پذيرندهي حرف درست است.
تنها کافيست که اصول اوليهي اخلاق را چيزي شبيه به آنچه در عرف اندكي قديمي ايران مطرح است بگيريم (مرد حق دارد که ...، مرد دو برابر زن ... و ...)، آنگاه غيرمنطقي، منطقي، حرف زور، حرف درست و پذيرندهي زور، پذيرندهي حرف درست ميشود.
SoloGen | July 7, 2004 09:30 AM
جالبش اينه كه، مردهايي پيدا مي شن كه در ابتدا مي گن بين زن و مرد بايد تساوي حقوق برقرار باشه و ما هم مي پذيريم.بعد يه كم كه باهاشون بحث مي كني مي گن:ولي حرف آخر رو مرد مي زنه!!بعد هم مي خوان جنبه ي قانوني به ماجرا بدهند، مي گن:در اسلام گفته شده مرد بر زن ولايت داره...ولي اصلا اينطور نيست.من يه تحقيق انجام دادم به نام زن در اسلام...اونجا فهميدم كه فقط در دو مورد مرد بر زن ولايت داره.يكي: ولايت پدر و پدربزرگ بر دختر در صورتي كه دوشيزه باشد. دوم:ولايت شوهر بر زن در كاميابي جنسي.
جالبتر از اون وقتي كه اگر مردي هم پيدا بشه كه تساوي حقوق زن رو واقعا بپذيره،مردهاي ديگه بهش مي گن:"زن ذليل!!"
كتاب عقل مذكر،كه به بررسي مردانگي و زنانگي در فلسفه غرب پرداخته و از ديدگاه كانت، هگل و ديگرفيلسوفان نظريه هايي بيان كرده، كتاب جالبيه.
Anonymous | July 7, 2004 11:23 PM
اگه دوست داشتين اون كتاب رو بخونين كاملش کنم. نویسنده:ژنویو لوید/مترجم:محبوبه مهاجر/نشر ني
بهار | July 7, 2004 11:41 PM
این دیدگاه یک عضو با درجه پائین تحصیلات بوده. حالا اکثرا به این شدت سنتی و واپسگرا فکر نمیکنند اما این فرهنگ لزوم حکمرانی مرد بر زن طی صدها سال در این مردم شکل گرفته گمانم چندین برابر اون صدها سال وقت لازم باشه تااین فرهنگ تعدیل و تصحیح بشه. در ضمن هر کس حرفی از تغییر فرهنگ غلط جامعه میزنه اگر از خودش شروع به کاوش بکنه و خرده رفتارهای اشتباه خودش رو بشناسه و قصد تصحیح داشته باشه و وقتی نسل جوان فرهنگ ساز باشند اون فرهنگ غلط کم کم و زودتر شروع به حذف میکنه. الان اگر دقت کنید فرهنگ بستن کمربند ایمنی بین جوانها بسیار بیشتر از طبقه مسن جامعه جا افتاده، البته نقش تبلیغ و رسانه های عمومی رو هم نباید نادیده گرفت که اگر به نفعشان باشه(!) می تونند به جای تبلیغ چند همسری و غیره به تبلیغ در نظر گرفتن زن به عنوان یک انسان بپردازند.
آزاده | July 8, 2004 05:31 AM
راستی جدا دقت کردین که توی این سیمای ظاهرا مردمی (!)ما که سعی کرده ن به زن بها بدهند با زن چه کردن؟ زن سنتی (مادربزرگهای ما) همون زن ایرانی هست که همیشه لباساش بوی قرمه سبزی میده و چادر دور کمرش پیچیده ست حتی توی منزل و جلوی حاجاقا . نسل بعدی مادران دلسوزی که اگرهم کارمند هستند تیریپ مردانه میزنند و توی جلسات مهم شرکت میکنند و اغلب با شوهرشان مشکل دارند و از پس جمع و جور کردن تربیت فرزندان بر نمی آیند (اونهائی هم که فکر میکنند تحفه ای تحویل جامعه داده اند داستان فیلم معلوم میکند فرزندشان مشکلی دارد حتی اگر شده از نظر عاطفی که به زبان نمی آورد) و خلاصه زن موفق همان زن توی آشپزخانه و ملاقه به دست است که هم اعصابش راحته و هم شکم حاجاقا و بچه ها ازش راضی هستند.
راستی دختران جوان این فیلمها هم که کاری جز کارآگاه بازی و درگیر بودن با کنکور ندارند.در حالیکه حالا هر کودکی به رشد فزاینده انواع و اقسم مشکلات دختران در جامعه واقف هست.
لابد حقوق زن در رسانه عمومی ما همان چندهزارتومانی هست که ماهانه از محل کار دریافت میکند( از این بهتر نمیتوان تصور کرد)
پس چه کسی میخواد یه نمونه از زن موفق نشون بده؟ جایگاه میل ذاتی زن به هنر و ظرافت فطری زن کجاست؟
واقعا چه باید کرد وقتی تریبون عمومی و فرهنگ ساز اول جامعه ما دست آدمهایی است که دانسته یا نادانسته به زخم عفونی فرهنگ های غلط ما نمک میپاشند؟
آزاده | July 8, 2004 05:43 AM
معذرت میخوام که طولانی شد. آقا رو بد زخمی انگشت گذاشتی حالا باید حوصله وراجی های اهل درد رو داشته باشید :)
آزاده | July 8, 2004 05:45 AM
همش کس شعره
Anonymous | July 25, 2004 02:25 AM
smshxxsopl xzdhiq.
Phillip | December 30, 2004 01:08 AM