« آبیک | صفحه اصلی | هرمنوتیک، آموزش و رهایی »
خود ِ شعر منم ... و شما ...
----
افزوده:
اشعار نزار قبّانی را در "دمشق-آنلاین" ببینید. [اینجا]
آوازهایی را که از اشعار قبّانی ساختهاند، در همان سایت گوش کنید. [اینجا]
ممنون از عموی عزیزم، بخاطر لینکها
----
هو
-- برای احسان، که ‘بلقیس و عاشقانههای دیگر’ را دوست دارد
مشکلتی مع النّقد
اَنّنی کلَّما کتبت قصیدةً باللّون ِ الاسود
قالوا انَّنی نَقَلتها عن عینیکِ...
مشکل ِ من با نقد این است
که هرگاه شعری به رنگ ِ سیاه نوشتم
گفتند که آن را از چشمانت رونویسی کردهام...
(نِزار قبّانی – بخشی از شعرِ علی عینیکِ یَضبِط العالم ساعاتِه [جهان ساعاتش را با چشمان تو تنظیم میکند] ترجمة موسی اسوار)
نوشتن از نزار قبّانی (۱۹۲۳دمشق – ۱۹۹۸ لندن) شاعر عربزبانِ خوش قریحة سوری – لبنانی دشوار است. قبّانی، شعر عرب را همگانی کرد و بقول البیّانی ‘قبلهگاه بسیاری از نسلهای تازهای بود که پیش از آنکه شعر ِ او را بخوانند نمیدانستند شعر چیست.’ [جالب اینکه قبّانی چندان دلخوشی از البیّانی نداشت و پیردختر نقنقو میخواندش] و بقول سهیل ادریس، ‘خود، مکتبی بزرگ در شعر عربی است.’ خود قبّانی نوشته ‘کدام نحله؟ خود را خسته نکنید و مکتب و مسلک برای من تعیین نکنید. من شاعری هستم که در هیچ طبقهبندی و وصف و شناسهای نمیگنجم. نه سنّتگرا هستم؛ نه مدرنیستم؛ نه کلاسیست یا نئوکلاسیستم؛ نه رمانتیسیستم؛ نه سمبولیستم؛ نه سَلَفگرا هستم و نه فوتوریستم؛ نه امپرسیونیست یا کوبیست یا سورئالیستم... من معجونی هستم که هیچ آزمایشگاهی نمیتواند آنرا تجزیه و تحلیل کند... من معجونی از آزادی هستم...’
قبّانی شاعر عشق و سیاست است و جنگ. عاشقانههایش مشهورترند و شاید او را بتوان مشهورترین عاشقانهسرای عرب خواند؛ امّا دفتر شعرِ دیگرش ‘حاشیهای بر دفتر شکست’ نیز – که پس از شکست ۱۹۶۷ اعراب از اسرائیل سروده شده – مشهور است و داستانها دارد. شعرهایش از جنگهای داخلی لبنان و هجو اعراب هم خواندنی است.
نمیدانم بیشتر از قبّانی چه باید بگویم؛ شعرش بنظرم، علیرغمِ سادگی، سراسر پر است از تشبیهها و تصویرهای زنده و جانانه. دفتر شعرش را که در دست میگیری تا ته میخوانی و زندگی میکنی در هوای عروس ِ جهان، بیروت. زنده میشوی از دمِ مسیحایی شعر و دل میسوزانی بر عشقِ از دسترفتة شاعر، بلقیس... بغداد را به چشم میبینی و شهزاد و شهریار را. باید شعرِ قبّانی را بخوانی تا بدانی شاعر شهیرِ قومی که به شاعرانگی مشهورند،چطور ذهنت را سراسر تسخیر میکند.
از شعر ِ قبّانی، سه کتاب خواندهام و توصیه میکنم بخوانید. یکی ‘بلقیس و عاشقانههای دیگر’ است که موسی بیدج انتخاب و ترجمه کرده. کتاب، علاوه بر شعرها مصاحبهای دارد با شاعر – که خواندنی است. دیگری، ‘تا سبز شوم از عشق (شعرهای عاشقانه و نثرِ نزار قبّانی)’ است که موسی اسوار انتخاب و ترجمه کرده و سه دیگر، ‘از سرودِ باران تا مزامیرِ گلِ سرخ: پیشگامانِ شعرِ امروزِ عرب’ است که باز از موسی اسوار است و فصلی از آن (صص ۵۲۳-۴۶۱) تعلّق به قبّانی دارد. کتاب نخست را نشر ثالث و بقیه را انتشارات سخن منتشر کردهاند. ترجمة بیدج را بر اسوار ترجیح میدهم. گیرم که ترجمة فارسی اسوار را عمران صلاحی بازخوانی کرده باشد.
دستِ آخر، شعرِ ‘کلمات’ را همین پایین بخوانید (ترجمه از موسی اسوار است و در متن عربی کمتر اعرابگذاری کردهام). این شعر را – که از معدود شعرهای قبّانی است که زنی روایتش میکند – ماجده الرومی (Majida El Roumi) به آهنگ خوانده. (بسیاری شعرهای قبّانی به ترانه خوانده شدهاند) دوست داشتید از اینجا داونلودش کنید. (ریل آودیو - ۱۲ دقیقه و ۱۳ ثانیه – 84/1 مگابایت)
«کَلِمات»
یسمعنی ... حین یراقصنی
کَلِماتٍ ... لَیست کالکلِمات
یاخذنی من تحت ذِراعی
یزرَعنی فی احدی الغیمات
والمَطَر الاسود فی عَینی
یَتَساقَط زَخّاتٍ ... زَخّات
یحملنی مَعَه ... یحملنی
لمساءٍ وَردیِّ الشرفات
و اَنا کالطفلة فی یدِهِ
کالرّیشةِ تحملها النّسمات
[یحمل لی سبعةَ اَقمار
بیدیهِ ... و حزمَةَ اغنیّات]
یهدینی شَمسا ً... یهدینی
صَیفاً ... و قطیعَ سنونوّات
یخبرنی اَنّی تحفَته
و اساوی آلافَ النّجمات
و بِاَنّی کَنزٌ ... و بِاَنّی
اَجمَل ما شاهَدَ من لَوحات
یروی اشیاء ... تدَوِّخنی
تنسینی المرقص و الخطوات
کلماتٍ ... تقلب تاریخی
تجعلنی امرأةً ... فی لَحَظات
یبنی لی قصراً من وَهم
لااَسکن فیهِ سِوی لحظات
و اعود ... اعود لطاولتی
لا شيءَ معی... الاّ کَلِمات
«کلمات»
آنگاه که با من به رقص برمیخیزَد
کلماتی به نجوا میگوید ... که چون دیگر کلمات نیست
مرا از زیر ِ بازو میگیرد
و در یکی اَبر مینشانَد
باران سیاه در چشمانم
نمنم ... نمنم میبارَد
مرا با خود به شامگاهی میبَرَد
که مهتابیهایش گلفام است
و من چون دخترکی در دستانِ او
چون یکی پَر که نسیمش میبَرَد
مرا در دستانِ خود
هفت قرصِ ماه ... و بستهای ترانه میآرَد
به من آفتابی پیشکش میکند
و تابستانی ... و رَمة چلچلههایی
با من میگوید که ارمغانِ نفیسِ اویم
و با هزاران ستاره برابر
که من گَنجم ...
و زیباترین نگارهای که دیده است
چیزهایی باز میگوید ... که دوار ِ سر نصیبم میکند
آنسان که رقصگاه و گامها را از یاد میبرم
کلماتی ... که تاریخم را باژگونه میکند
و در لحظاتی ... مرا زن میسازد
مرا قصری از وهم میسازد
که جز لحظههایی چند
در آن سکنا نمیگیرم
و بازمیگردم ... بر سر ِ میز خود بازمیگردم
هیچ با من نیست ... جز کلمات
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
از قباني ، چند شعر خواندهام با برگردان احمد پوری .
برگردانش ، برگردان خوبیست ، اما برگردان بیدج باید چیز دیگری باشد .
کاش سرودهای از او با برگردانی از بیدج را درج میکردید ؛ گرچه ، برگردانهایی که بیدج از نثرها هم میکند ، گویی شعر است ...
ابوالفضل | June 7, 2004 07:46 PM
فقط نوشتن عربي كمي سخته..خسته نباشيد
Anonymous | June 9, 2004 07:34 PM
سلام!خوب شد اون مطلب خشنرو برداشتين!
Kamyar | June 14, 2004 08:44 PM