« اردوی گرگان | صفحه اصلی | شبکهها و سرمایة اجتماعی »
هنوز، اصلاح طلبم
هو
دوست و همشاگردی دوران دبیرستانم، علی پیرحسینلو – که او هم مانند من تغییر رشته داده و کامپیوتر دانشگاه تهران را با جامعهشناسی همان دانشگاه عوض کرده – در صفحة دوم روزنامة تازه تأسیس – و به گمانم موفق – وقایع اتفاقیه پنجشنبة گذشته (۸۳/۲/۳) ستونی نوشته با نام «ژاپن، امّا تحت فشار» و در آن استدلال کرده که احتمالاً جناح راست و محافظهکار پیروز در انتخابات در رفتار اجتماعی خصوصاً با جوانان دچار مشکل خواهد شد و احتمالاً سختگیریها را شروع خواهد کرد. قدری با نظر علی محالفم.
به نظر من جریان محافظهکار پیروز و دولت – احتمالاً – دست راستی آینده برای بقا چارهای جز این ندارد که سختگیریها را کاهش دهد و دخالتش را در حیطة شخصی و خصوصی افراد در کمترین سطح و در حداقل نگاه دارد. میتوانم حدس بزنم در شرایط حاضر، هیچ چیز – حتی سختیهای اقتصادی – نمیتواند به اندازة سختگیری اجتماعی – بزن و ببند و بازداشت و دخالت در حیطة خصوصی – مشکل آفرین شود. بهرحال در این چند سال که دولت اصلاحات – از نوعی که در محاوره دست چپی خوانده میشود – روی کار آمده، سختگیریهای از ایندست کاهش یافته؛ جوانها حیطة خصوصیشان را – کم و بیش و دستکم بهتر از قبل – میشناسند و توقّع احترام به آنرا دارند؛ دوست دارند هر طور که میخواهند بپوشند؛ هرچه تشخیص میدهند گوش کنند؛ نظارت بالادستی بر معاشرتشان را نمیپسندند و احتمالاً حتّی مشروعیت بسیاری از قوانین دست و پاگیر را زیر سؤال بردهاند؛ چه برسد به قوانین فراوانی که نانوشته اجرا میشود. (مثال اخیر ممنوعیت کار خانمها در کافی شاپها که هیچ توجیه قانونی برای آن وجود ندارد و حتی مخالف نص صریح قانون اساسی است، از جمله قوانین نانوشته ولی اجرایی است که در ذهن دارم.)
اگر بخواهم مشابه مدل تد رابرت گر بحث کنم، حیطة خصوصی، اینروزها – به صورت نسبی و کم و بیش – تا حد خوبی جزء امکانات ارزشی (Value Capabilities) جوانان به شمار میرود و احتمالاً از طریق سرایت و تماس – ماهواره، اینترنت، فیلم و هر چیز دیگری که میشناسیم – انتظار ارزشی (Value Expectation) فزایندهای در این مورد دارند؛ دوست دارند بیشتر به خواستها و فردیتشان توجه شود. احتمالاً اگر بخواهیم مطابق مدل گر، جوان ایرانی دچار محرومیت نسبی و به تبع آن نارضایتی و خشونت نشود، باید فاصلة این انتظار و آن امکان را ثابت نگاه داریم. قاعدتاً نمیتوان جلوی افزایش خواستهای اجتماعی جوانان و انتظاراتشان را گرفت؛ از سوی دیگر باید کمکم این میدان و عرصه را در اختیارشان بگذاریم تا امکاناتشان را مطابق انتظارات افزایش دهیم. اکنون، اگر بخواهیم همین امکانات را هم دریغ کنیم، جوان دست به مقایسه – دست کم با گذشتة خود در دوران گشایش ناچیز دورة اصلاحات – میزند و مطمئناً متوجه عمق و فاصلة انتظار و امکان ارزشی میشود و نتیجه، مطابق نظر گر احساس محرومیت نسبی (Relative Deprivation) است که به نارضایتی، خشونت جمعی و – آنطور که این سالها معمول شده – خشونت سیاسی و دیگر عواقب محتمل منجر میشود.
این همان چیزی است که علی پیرحسینلو در ستونی که نوشته – بدرستی – بازماندة بدنة اجتماعی اصلاحات میخواند. اگر نظر مرا بخواهید، واقعیّت این است که خطرناکترین تهدید – و از سوی دیگر بهترین فرصت – برای دولت احتمالاً محافظهکار آینده، همین بدنة اجتماعی – یا مردهریگ اجتماعی – بجامانده از دولت شکست خوردة اصلاحات است. مردم – خصوصاً جوانان – راحت از این خواستهشان چشم نمیپوشند. صریحتر بگویم؛ میراث اجتماعی اصلاحات برای محافظهکاران، گروی مردم از دولت آینده است. اینکه در افواه میگویند، دولت آینده ماهواره را آزاد خواهد کرد؛ به روابط و معاشرتها گیر نخواهد داد؛ در مورد پوشش چندان سختگیری نخواهد کرد و ... به نظرم تا اندازهای درست است. فهم عام (Common Sense) بعضی موقعها بدجوری درست حس میکند! دستکم اینکه دولت آینده برای بقا – برای جلوگیری از خشونت و به تبع آن برای استفاده نکردن از ابزار سرکوب که هزینههای فراوانی دارد – مجبور است – اگر عاقل باشد – امکانات اجتماعی ارزشی شهروندان را مطابق انتظارات ارزشی آنها بیشتر و بیشتر کند. از سوی دیگر، جریان محافظهکار میتواند – باز اگر عاقل باشد – از این گروکشی مردم و خصوصاً جوانان به بهترین نحو به نفع خودش سود ببرد.
گاهی که در جمعی دربارة ناتوانی دولت خاتمی و اینکه هیچکار مفیدی انجام نداده، بحث میشود؛ بیشتر به این استدلال – که گفتم – روی میآورم. قبول دارم که خاتمی بیش از آنچه انجام داده، فرصت و اعتماد در اختیار داشته و فرصتسوزی کرده؛ ولی بهرحال گشایشهایی که در این چند ساله در بخش اجتماعی رخ داده – هرقدر هم اندک و ناچیز – قابل توجه است و سران آینده را – اگر بدون تفکر عمل کنند – با دشواری مواجه خواهد کرد. شاید اندازهای خوشبینانه باشد – و احتمالاً بیش از اندازه – امّا من برخلاف بسیاری دیگر از همنسلانم، هنوز اصلاحطلبم؛ گیرم نه مدل دوم خردادی و البتّه قطعاً – هنوز – نه به گونة آبادگرانی.
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
اول ... !!
ابوالفضل | April 25, 2004 04:03 PM
به گمان من هم ، بايد اصلاحطلب بود ، اما نه در جبههی دوم خرداد .
باز هم به گمانم ، دستکم فایدهای که دوم خرداد برای مردم داشت ، چشاندن مزهی اصلاحات به آنان بود .
در بارهی امتیاز دادن دولتمردان آینده به مردم هم - فکر میکنم اولین باری ! باشد که - کاملا موافقم .
ابوالفضل | April 25, 2004 04:15 PM
سلام... پويان عزيز در صورت امکان بعد از انتشار هر مطلب فرم پينگ را در بلاگ رولينگ پر کنيد تا کساني که وبلاگ شما را در صفحه خود دارند متوجه بروز شدن مطلب بشوند، فقط چند ثانيه وقت شما را خواهد گرفت. از مطالب شما در تفکرات روزمره ام بهره مي برم و با تحليل اجتماعي_سياسي که در باره ادامه اجتناب ناپذير اصلاحات و گسترش حداقلي از آزاديها براي نسل جوان، ارائه داديد موافق هستم.
نکته گو | April 26, 2004 09:08 AM
سلام
من را ميشناسيد .!
لطفا از وبلاگ من ديدن فرماييد و اگر اينجا من را نشناختيد از داخل وبلاگ متوجه ميشويد .
متشكر
امير | April 26, 2004 03:27 PM
به آزاده: شما جواب سوالتون رو گرفتید؟
به اقای راز: سوال آزاده سوال خوبی بود بد نبود جواب بدین ما هم استفاده کنیم
رها | April 26, 2004 09:58 PM