« دوستی - عمران صلاحی | صفحه اصلی | معنای تازه »
گربهها
ه
(1)
جان برجر، در اوّلین مقالة کتاب "دربارة نگریستن"، به این پرسش پاسخ میدهد که "چرا به حیوانات نگاه میکنیم؟" پاسخ آغازین برجر – که بعداً در سراسر مقاله بسطش میدهد – برایم بسیار جالب بود: "حیوان رازهایی دارد که برخلاف رازهای غار، کوه و دریا، مخاطب آنها به طور اخص انسان است." شاید علّت این راز، همانی باشد که چند سطر پیشتر برجر توضیح میدهد: "بنابراین، آنگاه که [انسان] از چشم حیوان دیده میشود، به همان سان دیده میشود که جهان پیرامونش از چشم خود او دیده میشود." یا ناخودآگاه اینگونه میندیشد.
(2)
عکاسی از حیوانات، به همین ترتیب – همواره – برای انسانها جالب بوده است. شاهدش، نمایشگاهی که گویا دیروز در گالری الهه از عکسهای کامران عدل – عکاس مستقل – با عنوان "گربه های ولگرد تهران" برپا شده. عدل – که تحصیلکردة عکاسی در فرانسه است – کار حرفه ای عکسبرداریش را با عکاسی مُد در پاریس آغاز کرد؛ امّا اینروزها بیشتر به عنوان عکاس معماری شناخته میشود؛ گرچه با کارهای اخیرش – که حتماً ارزش دیدن دارد – بی شک ثابت خواهد کرد که عکاسی چیره دست در موضوعات مختلف است؛ عکّاسی که علاوه بر نگرش مناسبش، تکنیکهای عکاسی را هم خوب میشناسد. ضمن اینکه با عرضة کارهای جدیدش – کارهایی که از دید بینندگان و دوستداران آثار هنری و مجموعه داران برای آویزان کردن بر دیوارها مناسب نیستند – بر روی سی دی نشان میدهد که بسیار حرفه ای به رشته اش میپردازد.
(3)
عکسهای اخیر عدل را هنوز ندیده ام. امّا خواندم که گفته "در این عکسها شما با بیم و ترس آنها [گربه های ولگرد تهران]، ناامیدی و یأس آنها، با خشم و نفرت آنها و با تنهایی آنها آشنا خواهید شد." به نظرم آمد که جز گربه های ولگرد، گربه های اشرافی هم داریم! گربه های دست آموز خانگی – و از همه مرغوبتر و واقعاً زیباتر، گربه های ایرانی – که اینروزها حتی صادر میشوند! و در طبقه ای پایینتر گربه های خوشگذران قصّابیها، ساندویچیها و ... . جالب میشود اگر عدل، زندگی گربه های ولگرد و گربه های اشرافی را در کنار هم نشان دهد.
(4)
و شاید گربه های مشهور و دارندگانشان هم، در این میان موضوع و سوژة ناب عکاسی باشند. شاید عکس زیبای مریم زندی را از بیژن جلالی و گربه اش دیده باشید. یا در "فرار از فلسفه" (زندگینامة خودنوشت فرهنگی) دربارة گربة بهاءالدین خرمشاهی (قرآن پژوه و حافظ پژوه) خوانده باشید. طلا خانم (یا به اختصار خانمی!) گربه ای است که کرور کرور نقد و زخم زبان را نثار نویسنده و ویراستار بزرگ کرده؛ گربه ای که در توصیفش مینویسد: "خوشرنگ و به رسم اغلب گربه های ایرانی خوشگل و همواره دم علم کرده و در جست و جوی خوراکی [است]."
(5) عکسی را که در ادامه میبینید، همین آخر هفتة قبل در میدان هدایت دَرّوس از گربة دوست داشتنی و تن پرور قصابی – در حالیکه بر صندلی، متکبرّانه نشسته بود و به من زُل میزد– برداشته ام. در حین عکس گرفتن، به این دیالوگ "حاجی واشنگتن" حاتمی فکر میکردم که "گربه هم باشی، گربة دربار." گفتاری لئیمانه که چون از دهان حاجی واشنگتن غریب، در روز عید قربان شنیده میشود، بسیار سوزناک و متأثّرکننده است.
گربة قصّابی؛ میدان هدایت دروس - آذرماه هشتاد و دو
دلِ من همی جُست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ ، باری
به کامِ دل خویش یاری گُزیدم
که دارد چو یارِ من امروز یاری؟
بدین یارِ خود عاشقی کرد خواهم
کزین خوش تر اندر جهان نیست کاری
فرخی سیستانی
[بایگانی]
حکمت
کسی میگفت - و چه درست میگفت: همه جا، هر شهر و روستا و کشور و استانی، برای زندگی خوب است، الا آنجایی که قرار است خوب باشد!
● جایزهی محسن رسولاف در جشن تصویر سال
● سایت رسمی دانشگاه آکسفورد- دربارهی مدرک جعلی علی کردان
● قابل توجهِ خوانندگان پروپا قرصِ راز
● جان به لب رسید از یاری!!!
[بایگانی]
غول
امروز استاد درس «نظریهها و رویّههای معاصر در مردمنگاری»مان میگفت «اینکه بر دوش غولهای بیکران ایستادهاید، دلیل نمیشود که از آن بالا روی سرشان بشاشید!»
پ.ن. لابُد نیازی به توضیح نیست که گمانم نیوتون است که میگوید اگر بهتر میبینم از اینروست که بر دوش غولهای بزرگی سوارم...
شکر
یک پیام صبحگاهی در زمستان مینئاپولیس: دمای هوا منهای هفت درجهی فارنهایت (منهای بیست درجهی سانتیگراد) و به زودی انتظار یک جبهه هوای سرد را داریم! اوّل با خودت فکر میکنی که طرف یا نمیداند سرد یعنی چه یا نمیفهمد منهای بیست درجه چهاندازه سرد است که تازه میگوید یک جبهه هوای «سرد» دارد نزدیک میشود. ولی بعد که با خودت فکر میکنی میفهمی که این در واقع بیان دیگریست از «باز برو خدا رو شکر کن ...» -ِ خودمان.
-----
چند روز به پایان ماه میلادی مانده. پهنای باند راز، لب به لب شده و ممکن است هر آینه لبریز شود. اگر این اتّفاق افتاد و راز را ندیدید، دوباره با شروع ماه میلادی نو سعی کنید. همهچیز روبهراه خواهد بود.
طلال اسد
ادامه...
موسیقی (16)
نوشته های دیگران (84)
وبلاگ قبلی راز (353)
پرسونا (7)
آموزش (33)
ادبیات، کتاب و نویسندگی (294)
جامعه شناسی (209)
رسانه (2)
شخصی (271)
عکس (34)
September 2015
May 2015
January 2015
August 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
June 2013
May 2013
April 2013
March 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
July 2012
January 2012
December 2011
November 2011
October 2011
August 2011
July 2011
June 2011
March 2011
January 2011
December 2010
November 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
July 2006
June 2006
May 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
May 2004
April 2004
March 2004
February 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
August 2003
July 2003
June 2003
May 2003
April 2003
March 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
June 2002
April 2002
March 2002
February 2002
January 2002
December 2001
يادداشتها
تحقيق مختصر و مفيدي بود... ولي ميدوني جاي يكك چيز كمي خالي بود... گرچه شايد پرتوقعي من محسوب بشه اما زندگي خانوادگي گربه ها و عدم تقيد گربه هاي ولگرد به بچه هاشون هم موضوع جالبي ميشد براي بررسي. گرچه گويا قصد داشتي گربه ها در كنار آدمها رو به تصوير بكشي و رفتار اونها رو با اونچه در اجتماعات انساني به چشم ميخوره مقايسه كني ... اما باز هم ميگم كه ديد جالبي بود به موجودات عاطفي كه رفتارهاي معنادارشون و نوع زندگي پرماجراشون از ديد خسته و ظاهربين پنهان مي مونن.
آزاده | December 22, 2003 09:48 PM